شما با این مختصر متنی ک از زندگیم مینویسم راهنماییم کنید لطفاً .اگر خانواده شوهرتون خودشونو کاملا بکشند کنار از همون اول یعنی عروسی نگیرن و عیدی نیارن و بگن نداریم بعد تو فقط ازشون احترام و محبت میخوای ن چیز دیگه ای پول برات اونقدرام مهم نبوده قبلاً ولی مادرشوهرت بهت توهین میکنه و از خونش بیرون میکنه و شوهرتم جلو اون ازت طرفداری میکنه بعد بگه مقصر تویی و فحشا بده و مادرشوهرت همیشه وقتی میرفتی خونشون سر موضوعات مختلف دعواتونو راه مینداخت جوری ک هر دفعه میرفتیم خونشون حتما با دعوا برمیگشتین مثلاً زنت کار نمیکنه ...رفت اتاق... دروغ میگه ...خودشو میزنه ب مریضی ک کار نکنه ... شوهرتم تو ظاهر بگه طرف توعه ولی حرفهای اونو باور میکرد و تو عقد با اینکه دوسال خونه مادر زنش میموند چون راه نمیدادن خونه و اذیت میکردن با این حال بازم با حرف اونا تو رو میزد .ن خرید کردن ن چیزی پسرش اول میگفت حق با توسعه ولی بعدش میگف خانوادم منو تنها میخوان ن تورو من میرم تو بمون و میزد زیر حرفاش و زنشو خورد میکرد مامانش میگف زنتو بیاری فحش میدم بره اونجا از ترس تو دفاع میکرد تو خونه با تو دعوا میکرد ک مقصر تویی نمیزاری برم درحالیکه دعوت نمیکردن هر وقت میرفتم دعوا راه مینداختن و من میگفتم بدون زن نرو چون یادش میدادن و پدر شوهرم هیچ کاری نمیکرد