خب خب
دختر خالم خونه خودشون اذیت میشد بخاطر پدر معتادش و بارشو بست و اومد خونه ی من،خوششش اومدد😃✨
و میخایم با هم برای امتحانات بخونیممم
من نهایی هستم دوازدهم و دخترخالم هشتم
اومده بهم میگه برام برنامه ریزی کن،اخه دختررر من توی برنامه ریزی درسای خودمموندمم😭😂
چاره ای نداشتم و براش برنامه ریزی کردم،تا اینجاشو به ذهنم رسید اگر خوند فردا و پس فردا هم براش مینویسم
خب از اونجایی که دختر خاله بنده فهمیدم چن ماه پیش رفته تو رابطه و بنده هم جررشش دادم (مثلا نصیحت کردم)پلی شما همون جر دادن حساب کنید خودش از رابطه اومد بیرون و کات کرد(دختر خوبیه)😁ولی برای محض احتیاط ما تعهد گرفتیم و که اگر تکرار شه دهنشو با جاده یکسان کنم🤭😂تصویر رفت اون بالای بالا،به دست خط و امضا توجه نکنید خواهشا🤦🏻♀️😂💔
قسمت خوبش به اینجا میرسههه🤌🏻✨ساعتای ۷ بریم پارچه بخریم و باهم لباس ست بدوزیممم😍😂گیلللیلیللییی
و باز هم تصویر رفت اون بالا بالا😒عب نداره خونسردی خودمو حفظ میکنمممم
اره دیگههعه امیدوارم امتحانات خوب پیش بره🥲🤭