منم بچه نداشتم هنوز اینجوری بودم به هیچ وجه حوصله ی صدای بچه و اذیت بچه نداشتم
یه سری با داییم اینا رفتیم خرید بچه ی شش ماهش کلا شیر میخواست ده تا بوتیک نشستیم تا شیر بخوره اینقدر گریه کرد سرسام گرفتیم
یا یه شب خونه جاریم موندیم از دو تا چهار صبح دختر دو سالش گریه کرد اصلا معلوم نبود چی میخواست
ولی الان که دوتا بچه دارم و کوچیکه سه سالشه اینقدر اذیت میکنه چند بار اشکمو دراورده میبینم واقعا نمیشه کاری کرد واسه همین هرکی باید با کسی دقیقا مثل شرایط خودش رفت و امد کنه که اذیت نشه
حتی ما با جاری کوچیکم رفتیم بیرون اون یه پسر نه ساله داره فقط و پسر کوچیکه من اذیت میکرد اعصابشون بهم ریخته بود