من با خواهرم 2 سال اختلاف سن داشتم خواهرم از من بزرگ تر بود
چون همیشه یه مدرسه با هم می رفتیم
من به خاطر نظارت خواهر خیلی حواسم به رفتارم در مدرسه. دوستهام و حتی درس خوندن بود چون معلم های من و خواهرم یکی بودند مجبور بودم هم طراز خواهرم باشم هم از نظر رفتار و کردار و هم درس خوندن
البته کسی مجبورم نمی کرد مثل خواهرم باشم
خودم از لحاظ ذهنی اینجوری بودم و دوست داشتم با خواهر همطراز باشم
خواهرم الان می گوید که اونمهین حسو داشته با اینکه من ازش کوچکتر بودم فکر می کرده رفتاری نکنه تو مدرسه که من به مامان و بابا راپورتش را بدهم