دخترم رو حاضر کردم، چند روزه بابام که میرن سر کار، میگن بفرستش پایین، من سر راه برسونمش مدرسه، (تو یه ساختمونیم). دخترم هم خیلی دوس داره، میگه با بابایی می خوام برم، تا مدرسه شم پنج دقیقه راهه...
حالا امروز بابام با ماشین جلو در منتظر دخترم بوده، همسرم از سر کار رسیده، بابام رو دم در دیده، گفته خودم می برمش...
اومده بالا، سر من داد می زنه، هنوز بچه ام یتیم نشده که کس دیگه ای برسونتش!!!!
واقعا آدم اینقدر بی درک، به پدر شصت ساله ی من چی کار داری آخه مرد!
همیشه فقط وقت رابطه ج ن سی بهترین و مهربونترین آدم دنیاست، بقیه وقتا انگار من دشمنشم،
خیلی خسته ام کرده،
نمی دونم تا کی می تونم تحمل کنم...