نه بحث ما رابطه نبود
رابطه ما همونجوریه مثل قبلش وقتی بچه خابه کارمون راه میوفته
ازنظر عاطفی ،همسر من ادمی بود که راه به راه قربون صدقم میرفت بغلم‌میکرد باهام حرف میزد ولی اونجوری نبود ۱۰۰شو برا پسرم میزاشت و منم مدام گدایی محبت میکردم ازش
تاپیک قبلیمو ببینید من بدون غرض اون تاپیک رو زدم همسرمم خونه بود بعد تاپیک تو فکر رفته بودم همسرم مدام‌پرسید چیشده بگو بگو گفتم حس میکنم مثل قبل نیستم گفت ینی چی گفتم تاپیک زدم بزار بدم بخونی بعد اینکه خوند کامل عوض شد بعد فلش منو گرفت که اهنگارو بزنه تو ماشین گوش بده فرداش اومد گف این اهنگا چیه گوش نیدی دپه همشون اونجوری که واقعا افسردگی میگیری دیدم بله یه تلنگر بزرگ شده واسش
بعد دو تا بچه فک کنم طبیعی باشه
قرصی دارویی چیزی مصرف نمیکته؟
مشغله فکری یا بدهی؟ یا مشکلی چیزی؟
افسرده نشده؟ چون آدم وقتی غم زیادی داره میلش صفر میشه
یه مدت چیزی به روش نیار وقتی هی بهش گیر میدی حتی اگر اونطوری نباشه هم تو بهش تلقین می‌کنی
پس سعی کن فضای خونه رو شاد نگه داری
محبت کنی ولی نه خیلی زیاد
یه مدت کاری به کارش حالش نداشته باش خوب میشه
پریشون که باشی بدتر میشع
بهش فرصت بده حل میشه
با این گرونی و هزینه ها ی زیاد و مالیات سخته واقعا استرس داره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
