نمیدونم پیش اومده براتون یا نه، ولی احساسی که این لحظه دارم اینه که واقعااا از خودم دلگیرم، بخاطر اینکه اینقد خودمو عذاب میدم، اینقد با استرس یرای چیزایی که کنترلشون دست من نیست دارم خودمو نابود میکنم، اینکه هنوز طرحم شروع نشده استرس اینکه چه بخشی بیفتم، همکارام خوب باشن یا نه اینجوری باعث تپش قلبم شده.کاش یکی محکم میزد تو صورتم و میگف چته اینقد زندگیو جدی گرفتی دختر؟
مطمئنم اخر اینهمه استرس و اضطراب منو از پا درمیاره، همین الانشم از تپش قلب و دست درد دارم میمیرم 🥲خوش بحال کسایی که زندگی رو راحت میگیرن...