بچه ها ۱۰ ماهه عروسی کردم
دیر به دیر میاییم خونه مامانم ،،۶،۷ ماه مدام گریه میکردم تو خونمون عین بچه ها میگفتم مامانمو میخوام ،،،وابسته اتاقم بودم دلم بیشتر به اتاقم تنگ میشد
یکم دوریم ،،،،،خلاصه الان سه روزه تنها اومدم خونه مامانم دلم نمیخواد برگردم شوهرمم چیزی نمیگه چیکار کنم میدونم زیاد بمونم باز موقع رفتن گریم میگیره 😭😭
تو که انقد وابسته ای چرا شهر دور ازدواج کردی
چرا ازدواج کردی؟
پاشو دختر لوس نشو برو پیش عشقت
گریه می کردی شوهرت هیچی نمی گفت؟
پس نباید راه دور میرفتی برا زندگی حالا هم که رفتی پس شرایط رو بپذیر ...اگه امکان اومدن به شهر خودتونو داری ک بیاید اگه نه که شرایط زندگیت رو بپذیر
عزیزم
کم کم عادت میکنی
وسایلی که دوست داری با خودت ببر
من همه عروسکامو با خودم بردم، ب شوخی میگفتم بچه هامو از خونه پدرم آوردم خونه شوهرم😁
من خوابگاهم اینجوری ام برمیگیردم انگار میایم تو یه قفس برمیگردم خونه انگار از قفس آزاد شدم
منم ۱ ماه دیگه عروسیمه میرم مثل تو جای دور حالم از الان خوب نیست خیلی وابستم شبا گریه میکنم هعیی
چند سالته؟
