اولا بگم این کاربری من نیست
جاریم ۱۴ سالش بود ازدواج کرد ولی از همون اول بیشتر از یه زن ۵۰ ساله سیاست داشت همیشه آدامس هم میخرید پزشو میداد بهم
همیشه بهم تیکه مینداخت که تو فرت تلویزیونت قدیمیه شوهرت خسیسه شوهر من دست و دلبازه بهتره
همیشه پیش شوهرم لباس باز میپوشید با شوهرم و بقیه مردا لاس میزد خودشو خیلی برتر و سرتز میدونست همیشه میومدن خونمون بچش شیرشو میریخت رو فرش نگاه میکرد میخندید میوه های پوست کنده رو میمالید رو میز ها ولی اون میخندید درضمن خودشو خیلی خوشبخت جلوه میداد خیلی دلمو میشکست
فکر میکردم خدا جواب همچین آدمایی رو نمیده ولی فهمیدم که همیشه تو خونه دعوا میکنن و این سری هم برادر شوهرم تا حد مرگ زدتش و حتی تو خیابون هم زده همه اومدن جدا کننن تو خونه هم میخواسته سرشو ببره که بچش داد زده