2737
2739

لطفاً منطقی کمکم کنید سریع نگید جدا شو اهمیت نده خودتونو بذارید جای من

ما ۴ساله باهمیم واقعا جونمونم برای هم میدیم بعد ۱ سال رفت و آمد که مامانش اینا میومدم خونمون حرف میزدن ۱۶فروردین اومدن خونمون خواستگاری و هفته بعدش ما زنگ زدیم که فکرامونو کردیم و بیاید برای صحبتهای نهایی 

اینم بگم که مامانش نمی‌خواد ما به هم برسیم و کلا با من مشکل داره و دنبال بهونست مدام بندازه عقب

 توی چند تا تاپیک قبل اسکرین شات پیامشو گذاشتم 

قبل عید هم با مامانش و خودش رفتیم برام النگو خریدن سایر دستمو نمیدونست

خلاصه اوایل اردیبهشت ما می‌خواستیم بریم کیف و کفش بخریم برای نامزدی مامانش گفته بود به فاطمه بگو اگه ناراحت نمیشه منم بیام با سلیقه خودش شال بخریم  برای نامزدی 

منم گفتم که باشه بیاد اونا اومدن منم مامانمو آوردم ۴تایی رفتیم سال خریدیم و کفش قرار شد بریم صادقیه تهران 

حتی مامانش گفت بله برون کی باشه قرار شد ۱۴ام اردیبهشت باشه

به مامانم گفت میایم خونتون تاریخ نامزدی بگیم

دیگه نیومدن و بهونه کرده بود که چون آخر ماهه مامانه فاطمه گفته پول نداریم نیاید درصورتیکه که مامان من همچین حرفی نزده بود بعد بهش برخورده بود و اون پیامو داده بود بهم که چرا شرایط کاری احسان رو درک نمیکنی چرا عجله می‌کنی منو‌ باباش تصمیم گرفتیم بندازیم عقب

هفته پیش با باباش حرف زد که خودشون دوتایی بیان مامانش گفته نه منم میام من که بد تورو نمی‌خوام اگه سخت گیری میکنم می‌خوام بفهمم چقد زندگیتو دوست داری😐
بهشون بگو 75تا سکه و3 دنگ خونه و 3تیکه وسیله سرویس چوبم که قرار بود نصف نصف باشه ما یا مبل رو میگیریم یا تخت
بهشون بگو اگه قبول کردن زنگ می‌زنیم آخر هفته میریم
2 3 روز گذشت احسان به مامانش گفت که زنگ بزن می‌گفت که باشه بزار بابات بیاد میگم اون زنگ بزنه که حس پدرانه داشته باشه
امروز باباش اومده احسان گفته بهش که زنگ بزن مامان به خواسته هام اهمیت نمیده من چند روزه دارم بهش میگم زنگ بزنه بریم میگه بذار بابات بیاد میگم زنگ بزنه
بعدش احسان رفت سرکار
حالا مامانش بهش زنگ زده  با کلی بد و بیراه که من اینهمه بزرگت کردم چرا گفتی من توجه نمیکنم متاسفم که عقلتو دادی دست اون دختره برات تصمیم بگیره
16ام خواستگاری بود و الان 1ماه و نیم می‌گذره

واقعا خسته شدم از این همه بلاتکلیفی بابامم قبول نمیکنه که بدون مامانش عقد کنیم میگه بعدا حرف در میارن که دخترتو انداختی به پسرمون

هم دوس‌دارم جدا شم ازش هم واقعا نمیتونم اصلا فکرشم نمیتونم کنم یه روز نباشه 

چیکار کنم💔🥺

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



وقتی خانوادش شما رو نمیخوان دلیل کمی نیست اگر ارزش خودتونو بدونید بیشتر متوجه عمق ماجرا میشیدشاید

آقایون به هیچ وجهه در تاپیک های بنده حضور نداشته باشند کامنت نذارند لایک نکنند ریپلای نکنند.در جایی ام کامنت میذارم اصلا لایک یاریپلای نکنید
2731
2740
دوست پسر یک فعل گناه و داری اثار بد اجتماعی هست.

اومدن خواستگاری باخانواده اقاپسر

آقایون به هیچ وجهه در تاپیک های بنده حضور نداشته باشند کامنت نذارند لایک نکنند ریپلای نکنند.در جایی ام کامنت میذارم اصلا لایک یاریپلای نکنید
جدا نشو عشق به این راحتیا به دست نمیاد درد داره ولی دردشم قشنگه 

خب چیکار کنم هی داره عقب میندازه دیگه هیچ ذوقی برام نمونده خودمون همش بحث داریم جفتمون اعصابمون خورده

خودشم اومد با بابام حرف زد ولی بابام میگه باید خانوادت باشن

ب دوست پسرت بگو انقد منفعل نباشه

بگو الان انقد داری طولش میدی ک خانواده منم کم کم میگن ولش کن اینا تورو نمیخوان و بابام میخواد مخالفت کنه 

تکلیف خودتو باهاش روشن کن اگه اون بخواد میتونه 

درسته که خیلی همو دوست دارید ولی همین مادر باعث جدایی میتونه بشه بعدها ..الان کله آقا داماد داغه دوروز دیگه تو زندگی میگه مامانم ...یعنی میخوام بگم خانواده ام ۵۰ درصد قضیه ان خیلی مهمه ..نه میگم جدا شو نه میگم ازدواج کن ...عجله نکن فقط

هرچه دلم خواست نه آن میشود   هرچه خدا خواست همان میشود  
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   سوگلللللللللل  |  21 ساعت پیش
توسط   مامانماه۱۳۹۹  |  20 ساعت پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   سوگلللللللللل  |  21 ساعت پیش
توسط   parrri  |  4 ساعت پیش
توسط   karmelina  |  19 ساعت پیش