ما هیچی نداشتیم
وقای ازدواج کردم به یه ماه نکشید فهمیدم شوهرم کار کن نیست
دیگه از خونه مادر شوهرم اومدیم بیرون
رفتم سرکار.یه زمین خریدم
بعد بچه ها دنیا اومدن چون مریض شدن دیگه هر چی داشتیم خرجشون کردیم
تا یکم بزرگ شدن من یه خورد طلا خریدم الان ۳۰ گرم طلا دارم ویه زمین
دیگه الان خودمم نمیتونم کار کنم
یه کار خونگی زدم پخت کیک مشتری نداره انچنان