روز بعده عروسیمون که از شهر خودم اومدم خونه خودم توشهرشوهرم اینا فرداییش میخاستیم ماه عسل بریم مادرشوهرم زنگ زد که بیاین اینجا به عنوان یه پاگشایی بعده عروسی شام بخوریم کنار هم دیگه فردام که نیستین . پاشدیم از اینور شهر رفتیم اونور شهر رسیدیم دیدیم یه گوشه یه سفره کوچیک پهنه بایه پیش دستی سیب زمینی سرخ کرده گفتن ما برا خودمونو خوردیم اینم سهم شما . هیچی دیگه میخواستم شمارو با میزان قابل توجهی از لیاقت آشنا کنم 😄درضمن بسیار وضعشون توپه و همش به غذاهایی که میپزن میخورن میبالن
ماهم اکثرا همنیجوری هستیم. مثلا منو دخترم دوماه یبار میریم خونه مادرشوهرم تخم مرغ نهار میزارع جلومون. شامم میگه پاشو خودت ی‌چیزی درست کن
😳😳😳😳مگه میشه مگه داریم
ما از ماه عسل اومدیم مراسم گرفتن سفره ای چیده بودن دهنت یه متر وا بمونه درحالی که روستام بودن
میگفتیییی وااای مامان جان ما اتفاقا عصرونه سیب زمینی سرخی و قارچ سوخاری خوردیم بیرون. بعد میسوخت
مگه میشه کسی انقد احمق باشه؟ بهش هیچی نگفتی؟ پسرش چیزی بهش نگفت؟الان میرید چی بهتون میده؟
توهم نقطه ضعفشو بشناس
یکککسره بگو بیرون بودیم دیشب شام کجا بودیم دیروز فلان جا بودیم.
اصلا بگو مثلا اسم شوهرت محمده بگو محمد جان فقططط دوس داره هرشب شام غذای بیرون بخوره.
بگو اخه چون هر روز ظهر پلو براش درست میکنم شب بیشتر فست فود دوس داره
چه زشت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
58 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز