2752
2734
عنوان

خونم شلوغ بود عموی شوهرم یهو اومد

345 بازدید | 10 پست

دو روزه بیحال و مریضم .. حوصله کار ندارم .. خونه بهم ریخته شد 

یه پرنده داشتیم که عموی شوهرم میخواست از شوهرم بخره .. بی خبر یهو نیم ساعت پیش در زد ! 

یعنی با خودش نگفت ممکنه اینا خواب باشن ..بچه کوچیک دارن و ....

من رفتم تو آشپزخونه چون جلو دید در نیست ولی هال قشنگ جلو دره یعنی بهم ریختگیش همش پیدا بود شوهرم درو باز کرد احوال پرسی کرد پرندرو داد و یکی حرف زدن بعدا عموش رفت ... بعدش شوهرم بهم گفت عموم انگار انتظار داشت بهش تعارف کنم بیاد تو و... نکنه زشته بهش نگفتم بیاد 

منم بهش گفتم نه اصلا زشت نیست وضع خونرو که میبینی بعدش الان ساعت ۱۱ شبه  

زشت بود ؟؟ اینکه بهش تعارف نکردیم بیاد ؟

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
این عموش از اوناس که تعارفو رد نمیکنه

وای وای نگو،برادر شوهر من یکبار توی ماه رمضون ساعت ۱۲اومده‌من‌که‌ وسط حرفاش خوابن برد شوهرم هم سر کار بود ساعت ۲اومد به داداشش گفت این چه وقت اومدنه،

البته بازم تکرار میکنه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز