ما چند وقت پیش دعوا داشتیم که توی تایپیک های قبلیم هست شوهرم هروقت دعوا میشه چمدون دستش میگ میرم چند بارم رفته برگشته بلاهزار پشیمونی اما عادتشه اما اگه دعوا کنیم اصلا خونه نمیاد صبح میره شب تا ۱۱ ۱۲ یه جورایی دعوا راه میندازه که بره انگار حالا قهریم با دومادشون که خودشم میگ زن بازه هر چند وقت میره ترکیه عشق و حالو اینا گذاشته رفته به منم نگفت من خاب بودم زنگ زدم به خانوادش اونا گفنن تاالانم نیومده دلم شور میزنخه نمیدونم خیلی بده اصلا شده یه بحث کوچیک خونه رو ول میکنه حالا ایندفعه بابام میگه من میبرمت من میدونم که از خداشه من برم چون همش دنبال بیرون رفتنه منم دیگ از کنترلش خسته شدم حالا بالام میگ فرداشب بریم نمیدونم چیکار کنم