2733
2734

سه سال نتونستم برم دانشگاه تو خونه زندانی بودم  تا رفتم داداشم شروع کرد ک تو خرابی هرزه ی میخوای بری با پسرا 

منو روانی کرد میگقت میخوای بری ب مردا بدی

زجر عالم کشیدم خیلی اضطرابی و وسواسی شدم

تو دانشگاه کلا با کسب دوست نشدم اونجا هم تنها بودم حالا ک درسم تموم میشه داشتم درس می‌خواندم برم کتابخونه  ک برم شهر دیگ

منو اذیت می‌کنه مجبورم با آدمی ک ازش بدم میاد زندگی کنم دایما ببینمش من تحمل ندارم 

من شاید آدم مشکل داری ام با همه مشکل دارم ولی چرا خدا زندگی رو اینجوری برا من می‌کنه نمیزاره ی کاری کنم 

آقایون نه ریپلای کنن ن در تاپیک های من شرکت کنن اجازه درخواست هم که ندارن 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
داداش شما خودش مشکل داره  چرا زن نمیگیره چکار تو داره یعنی داداش شما هیچ زنی تو زندگیش نیست ...

من نمی‌دونم من کاری با اون ندارم حرف نمی‌زنم باهاش ..زن نمیگیره اینقدر شکامه فک می‌کنه همه خرابن

آقایون نه ریپلای کنن ن در تاپیک های من شرکت کنن اجازه درخواست هم که ندارن 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز