2733
2734
عنوان

دارم طلاق میگیرم،همش گریه‌ میکنم

12901 بازدید | 344 پست

خانوما سلام

من اول مشکلاتمونو میگم ک باعث طلاق شد 

شما نظرتو بگید ک چ کار کنم،چون تو دوراهی بدی گیر کردم خیلی بدددد

۱.از اون روزی ک عقد کردیم تا ب الان ک نزدیک ۳سال و نیمه،همش بحث و دعوا و قهر داشتیم ک بیشتر مقصر همسرم و دخالتای خانوادش بود ک من بیشتر پیشقدم میشدم،حتی یسری قهرمون ۳ماه هم طول کشید تو دوران عقد،دو بار هم ۱ماه طول کشید 


۲.من اولویتش نیستم اصلا،شاید زبانی بهم بگه ک دوست دارم و اولویتمی،اما تو عمل خانوادش مهمن و منو همیشه نادیده گرفته،یه مثال بزنم:چند ماه بعد عروسیمون،جاریم بچش بدنیا اومد،و شوهر من جاریمو همش میبرد دکتر و بیمارستان و حتی ۲روز هم موند خونه ی داداشش اینا،ولی حتی ب من زنگ نزد ک ببینه کجام،حالم خوبه یا نه.در واقع خانوادشو میبینه منو یادش میره و جواب پیام و زنگمم نمیده


بقیش رو تو کامنتا میگم ک اینجا طولانی نشه

به خواهر و مادر این زندگی سلام ویژه‌ای دارم 
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731

۳.خانوادش خیلی آدمای دخالت کنی هستن و شوهر منم دهن بین،اما با پنبه سر میبرن و جوری قضیه رو میپیچونن ک مقصر،طرف مقابلشون بشه و ننه غریبم بازی درمیارن،و خب شوهر منم بهشون خیلی وابستس،طوری ک بعد ۱هفته از سرکار ک میاد،اول میره خونه مامانش اینا 

فرداش میاد خونه ی خودمون،یا روزی۴الی۵بار تلفنی حرف میزنن ، اما مامان من ک ۱بار زنگ میزنم بهش،میگن دخالت میکنه ک خداشاهده اصلا اینطوری نیست

به خواهر و مادر این زندگی سلام ویژه‌ای دارم 

۴. چند ماه بعد عروسیمون،شوهرم یه بار سیلی زد بهم و قهر کرد رفت،و چند باری هم توهین کرده بهم،مثلا میگفت میزنم دهنتو خورد میکنم،کاش بشه تو بمیری ، نمیدونم فلانی بهمانی و کلی بد و بیراه ک البته خداروشکر ناموسی نبود حرفاش ، و البته یک بار هم منو انداخت پشت در خونه و راه نداد منو


۵.بیشتر مواقع بی دلیل قهر میکرد و غذا نمیخورد،یه حالت دمدمی طور بود ، و وقتی قهر میکرد فرقی نداشت چه تایمی باشه ۱نصفه شب باشه یا ۶صبح یا هر وقت دیگه ، میزد از خونه بیرون و منو ساعتها تنها میزاشت،با اینکه تازه عروسم 



۶.زندگی خودمون براش مهم نبود،بیشتر ب خانوادش و زندگی اونا توجه میکرد و دست و دلبازی میکرد ،هر روز خانوادش احضارش میکردن ک بره کار اونا رو انجام بده ولی من ک میگفتم برو نون بخر برای صبحونه،نمیرفت،فقط خانوادش و میدید 

به خواهر و مادر این زندگی سلام ویژه‌ای دارم 
۳.خانوادش خیلی آدمای دخالت کنی هستن و شوهر منم دهن بین،اما با پنبه سر میبرن و جوری قضیه رو میپیچونن ...

وای عزیزم چقد مثل منی

 روزی ۴_۵ بار داداشش یا ننه اش به شوهرم زنگ میزنه

بعد من که یه بار صحبت می کنم با مامانم میگن دخالت میکنه

کلا از اول مادرشوهر تو گوش خانواده و بخصوص شوهرم خونده که مادر عروس خیلی دخالت کنه و زندگی دخترو بهم میزنه و...

چون خودش دختر نداره🙂

و من بعضا از حرفای همسرم میبینم که حرفای مامانشو قبول کرده ، خودشو برا مامانم و خانوادم خیلی میگیره🥲

۷.تو دوران نامزدی خسیس نبود،اما دوران عقد یکمی اقتصادی تر شد، و بعد عروسی خسیس شد طوری ک تو ۹ماه زندگی مشترکمون،برای من ۱مانتو خریده بود و تو زمستون کاپشن نمیخرید برام،همیشه اول برای خودش لباس میخرید بعد اگر دلش میسوخت شاید برای منم میخرید یکی دو تیکه 

یا مثلا ما ۹ماه عروسی کردیم جز ۲ماه اول ک خانوادم گوشت و مرغ برای یخچالم خریده بودن،شوهرم دیگ گوشت چرخ کرده نمیخرید،طوری ک ۶،۷ماه من تو خونم گوشت چرخ کرده نداشتم

یا با پول سهامم مرغ و میوه میخریدم برای یخچال 

به خواهر و مادر این زندگی سلام ویژه‌ای دارم 

۸.همیشه هم منو دشمن خودش میدید و یه جمله ی معروفی داشت ک دائم میگفت منو تو دو تا دشمنیم ک شبا تو یه سنگر میخوابیم و هیچوقت دوست نداشت پیشرفت کنم و چه بسا مانع هم میشد 



۹.خلاصه بگم ک  خانوادتن خیلی دورو عن


اها اینم یادم رفت ک بگم زیاد رغبتی نداشت با خانواده من و فامیلام رفت امد کنه در صورتی ک منو شوهرم فامیل هم هستیم

و اینکه اصلا ماهیانه پول نمیداد بهم،مگر ۱۰۰هزار تومنی ۲۰۰تومنی چیزی هر  ۲،۳ماه


این وسطا خب قربون صدقم هم گاهی میرفت و خب گاهی شوخی و خنده و مسافرتم داشتیم 



حالا بنظرتون من حق داشتم ک مهرمو گذاشتم اجرا و ۴ماهه قهرم خونه ی بابامم؟

به خواهر و مادر این زندگی سلام ویژه‌ای دارم 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز