۸.همیشه هم منو دشمن خودش میدید و یه جمله ی معروفی داشت ک دائم میگفت منو تو دو تا دشمنیم ک شبا تو یه سنگر میخوابیم و هیچوقت دوست نداشت پیشرفت کنم و چه بسا مانع هم میشد
۹.خلاصه بگم ک خانوادتن خیلی دورو عن
اها اینم یادم رفت ک بگم زیاد رغبتی نداشت با خانواده من و فامیلام رفت امد کنه در صورتی ک منو شوهرم فامیل هم هستیم
و اینکه اصلا ماهیانه پول نمیداد بهم،مگر ۱۰۰هزار تومنی ۲۰۰تومنی چیزی هر ۲،۳ماه
این وسطا خب قربون صدقم هم گاهی میرفت و خب گاهی شوخی و خنده و مسافرتم داشتیم
حالا بنظرتون من حق داشتم ک مهرمو گذاشتم اجرا و ۴ماهه قهرم خونه ی بابامم؟