2752
2734

از اول زندگیم از روزی به دنیا اومدم نحسی بود همه چی یه بچه ایی که هیچکس نمی‌خواستش پدر مادرش سر اون بچه وقتی به دنیا اومد قهر کردن یک در خونه این مامان بزرگ بابا بزرگ پیش پدرش یه روز در خونه اونا پیش مامانش بچه ایی که از همون اول همش صدای بحث جیغ دعوا که هنوزم جلو چشاشه چهارتا بچه شدیم ولی هیچکس به اندازه من عقده ایی کمبود محبت نداشت من بچه بدی نیستم ولی مامانم نظراتش مال عهده بوقه همش فحش تهمت کتک افترا بهم می‌زنع از بعد بچه سوم به عالم آدم زمین زمان مشکوکه یه آدم مذهبی خشک یه گوشی میخواد دسم بده الان کجایی الان گوشیو برگردون رو تمامممو برنامه هاش همهههه شون رمز می‌ذاره حتی یه برنامه ماشین حساب ساده گالری ساده رمز داره جوری بهم بی اعتماده که هروززززز دعوا دارم باهاش اصن بقیه رو نمی‌بینه من بچه بدی نیستم ولی دلم میخواد فقط یبار جای این همه شک بیاد بگه نگین حالت خوبه اصن چرا این ریختی شدی افسردگی گرفتم حالم بده انقد از اپل زندگیم کمبود محبت دیدم که الان یکی از دوستام یا رفیقای صمیمیم باهام قهر کنه انقد وابستشم که اضطراب شدید میگیرم فقط میگه درس بخون تو که نباید مشکلی داشته باشی حالا معدلمم نوزده پنجاس ولی میگه توکه هیچی نمیخونی فقطططط گیر خیلی بهم گیر میده لباس میخوام بپوشم میگه همونی که من میگم هرررر کاری میخوام بکنم همش زوره تهدید کتک ولی بابام نه بابام برخلاف مامانم عالیه ولی بعد دعواهایی که این چند وقت به خانواده هاشونم کشید اونام فهمیدن باهم قهر کردن اونم حال حوصله مخالفت نداره اصن دیگه ازم طرفداری نمیکنه چرا چون یه خریتی کردم مامانم گف تو دعواها فقط بیا پشت من باش چون فلان میشه بهمان میشه بابای من با تمامممو خوبیاش دلش شکست دیگه مث قبل نیس میگه سپردم تربیت تو دست مامانت هرچی اون گف من استایلم خیلی پسرونس خیلییییی ولی بیرون محجبه کاملم فقط موهامو از ته تراشیدم و لباسام پسرونه اس ولی خب بیرون میرم روسری می‌پوشم خودش یه روزی منو برد دوسه ماه پیش آرایشگاه موهامو از ته زدم حالا بعد اون همه وقت بخاطر نظر یه خری می خودش که نظرش مال عهده بوقه دیگه نمیزارع بزنم و من خودم تو خونه میزنم با دستگاه چندبار زدم با تهدید کتک گف نزن ولی من لجباز تر شدم خیلییییی دلم شکست که چقد بده اختیار هیچی ندارم دوباره زدم امشب اومد قیچی برداشت رو سرم تیکه تیکه از موهام زد یعنی یکی ببینه میگه سرطان داری یا تاس سکه ایی انقد حالم بد شد بابام فهمید رفتیم تو اتاق از تمام این چند وقت دلم پر بود بهش گفتم اونم گفت خیلی دوسم داره ولی اونم خیلی خستس(: تو تمام این مدت تن بدنم می‌لرزید هنوزم اشک تو چشامه هنوزم دارم دق میکنم دیگه بابا لعنتی مگه چند سالمه ۱۵سال همش


نمیدونم چی بگم ولی بخاطر نوجوونی ام هست

فقط 3 هفته به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
تیکر هدفمه حامله نیستم.تویی که داری این امضا رو میبینی...آره خود تو   یه لبخند گشاد بزن اینجوری  آفرین الاان خوشگل شدی   دیگه نشینی غصه بخوریا همه چی درست میشه...   
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
واقعا روحیه خیلی خوبی داری و معلومه ازت دختر قویی هستی من اگه جات بودم شاید تاحالا خودکشی کرده بودم ...

آره همه بهم میگن خیلی دختر قوی ام شاید باورتون نشه هروز میرم مدرسه انگار نه انگار دیشب از درد فقط تا صب میلرزیدم ولی صب میرم مدرسه میگم میخندم تازه امسال بهترین رفیقم که از خانواده پناه بهتری برام بود رو از دست دادم و هنوزم بهشون نگفتم که ترحم الکی بهم نکنن ولی دیگه نمیتونم آخه اومده کله منو جوری کله یه جاش سفید یه جاش سیاه یکی ببینه آبروم می‌ره 

آره همه بهم میگن خیلی دختر قوی ام شاید باورتون نشه هروز میرم مدرسه انگار نه انگار دیشب از درد فقط تا ...

اتفاقا دوست و آشنا هرچی از مشکلاتت کمتر بدونن بهتره یه روز سرکوفتشو بهت میزنن 

از دست دادی منظورت اینه دیگه باهاش اوکی نیستی یا خدایی نکرده اتفاقی افتاده براش؟ 

الهی منم موقع ازدواجم اذیت کردن فقط میگفتن برو چون فلانی ازدواج کرده باید ازدواج کنی

دقیقاااا مامان منم فقط میخواد من سریع ازدواج کنم که مثلا به راه گناه آلوده نشم(:

دقیقاااا مامان منم فقط میخواد من سریع ازدواج کنم که مثلا به راه گناه آلوده نشم(:

آخ ک اگه یکی ازدواج می‌کرد خونمون میدون جنگ بود دیگه نمی‌گفت این دختر من ده سال از فلانی کوچیکه آخه

میگفت فقط برو 


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز