من پسره رو دوست ندارم واقعا هیچ حسی بهش ندارم ولی موقعیتش خوبه منم بچه طلاقم هرکسی سمتم نمیاد بهمون طعنه میزنن بابامم ادم بی ابرویی بود
اینم خودش پدر مادرش فوت شدن تنهاست بقیه خانوادش سر زندگیشونن
پسره یه خونه توی بالاشهر داره هیچکسم توی کار بارش دخالت نمیکنه دست دلبازه خیلی حمایتم میکنه
البته اینم بگم موقعیت اجتماعی منم خوبه ظاهر من ازش بهتره
باهم بیرون رفتیم همش میرقصه رقصیدنش حالمو بهم میزنه ابهت مردونه نداره بحثمم روی زشتی قشنگی نیست قیافش به دلم نیست خیلی لوس حرف میزنه رفتارش مردونه نیست
وقتی بیرونیم صدبار میپرسه دوستم داری؟ حالمو بهم میزنه باید بزور بگی دوستت دارم ولی من حسی بهش ندارم
مامانمم میگه دیگه سنت بالا رفته پدرم بالا سرت نیست زن همین شو
داداشمم میگه مگر همه باید با عشق عاشقی ازدواج کنن
ولی من هیچی از پسره به دلم نیست چکار کنم