2733
2734

من از مامانم اینا دورم شوهرم خیلی کارا کرده برا بابام موقع مریضیش بعد رابطشون خوب بود تا دوهفته پیش که ما اونجا بودیم بابام چند تا تیکه انداخت کلا با همه اوتجوریه مامانم حالش بد بود بحثش شده بود با خواهراش درست خداحافظی نکرد با ما موقع برگشتن به شوهرم برخورد خیلی اعصابش خورد شد گفت من چجوری ام اونا با من چجوری رفتار میکننن و اینا .بعد دیگه به بابام زنگ نزد بابامم جند بار زنگ زد جواب نداد کارو بهونه میکرد من میگفتم 

آخر یه شب بابام زنگ زد و گفت چرا اینجوری میکنه گوشیو بدا بهش به زور دادم شوهرم درت حرف نزد و گفت کار دارم خداحافظ گوشیو داد به من منم گفتم از فلان چیزا ناراحت شد البته به مامانم گفتم فرداشم مامانم گفت بابات ناراحت شده که گوشیو زود داده و حرف تزده و ....

خلاصه حالا موندم شوهرم تازه داره ترم میشه و بهتر شده بابام از اونور ناراحته دیگه زنگ نزده چیکار کنم اگه الان زنگ بزنن شوهرم چون من بشون گفتم   صدا بابامو شنید میگفت چیزی شده ناراحته از دلش دربیاریم یکم ترم شده ولی اونا دیگه کاری نمیکنن من موندم وسط 

میترسم اینجوری بمونن بعد بخوام برم شوهرم دیگه نمیاد اونجا 

نمیدونم چیکار کنم اصلا 

هم بهش حق میدم هم ازش عصبانی ام دیگه با بابام بد حرف زد مقصره ولی خب میگه ناراحت بودم 



بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

نگو موندم این وسط! 

از اولم این وظیفه ی تو بود بینشونو با ماله کشی نگه داری.

کوتاهی کردی! فکر کردی بین پدر و مادرا و دامادا هیچوقت هیچ اختلافی نیست؟ همه خوبن؟

نه عزیز این هنر دختره که بتونه بینشونو خوب کنه

کاربری دست یه نفره. من مسئول تمام حرفایی که میزنم هستم✋
خودت رو بکش کنار

آخه اینجوری بمونن بعد ما بخوایم بریم شوهرم نمیاد 

از اونور میترسم بابام اینا نیان الکی الکی زخم کهنه بشه و خودم فقط برم و بیام اونجا کسیو ندارم منم آخه

هیچوقت جلو شوهرت حق بهش نده و جلو خانوادن بین خودتون اشتباهشون بهشون بگو عزیزم

بعد به شوهرت بگو ادم بزرگن و پدرم با همه اینجوره حتی من بیخیال باهاش حرف بزن 

ولی طرف کسیو نگیر

فعلا سکوت کن و موضوع رو کش نده. انشاءلله کم کم درست میشه. شوهرتم میاد باباتم متوجه میشع که نباید ...

یعنی سعی نکن تلفنی ارتباط بدم بینشون 

تا کی بمونن میترسم دیگه شوهرم نیاد 

یعنی سعی نکن تلفنی ارتباط بدم بینشون  تا کی بمونن میترسم دیگه شوهرم نیاد

پس اگر عجله داری برای رفتن

خیلی اروم و قشنگ باهاش حرف بزن و بگو بابات دوسش داده فقط مدل اخلاقش اینه و به دل نگیره.

از خوبی های شوهرتم بهش بگو که نگه طرفداری بابات رو میکنی

نگو موندم این وسط!  از اولم این وظیفه ی تو بود بینشونو با ماله کشی نگه داری. کوتاهی کردی! فکر ...

سعی کردم نشد با شوهرم حرف زدم قبول نکرد گفت اتفاقا گفت بسه همیشه ماله میکشی 🤕 با مامانمم مونده بودم چطور بگم که یهو زنگ زدن موندم تو عمل انجام شده  البته بایدقبلش زودتر به مامانم اینا میگفتم به نظرم ولی خب نشد 

الان چه هنری خرج کنم ؟؟؟

هیچوقت جلو شوهرت حق بهش نده و جلو خانوادن بین خودتون اشتباهشون بهشون بگو عزیزم بعد به شوهرت بگو ادم ...

اوکی 

البته جلو شوهرم به مامانم نگفتم بعدش گفتم ولی خب شوهرم فهمید بهشون گفتم و گلایه کردم نرم شد قبلش با یه من عسل نمیشد خوردش اینقدر عصبی میشد که نگو 

پس اگر عجله داری برای رفتن خیلی اروم و قشنگ باهاش حرف بزن و بگو بابات دوسش داده فقط مدل اخلاقش اینه ...

آره اینو نمیتونم حالیش کنم 

اخلاق گندی داره شوهرم برای بقیه یا صده یا صفره 

نمیفهمه مدل اخلتقه کسی اینجوریه 

والا من مادر شوهرمو با همه گند زدناش تو زندگیم قبول کردم چون گفتم این با این همه سال عوض نمیشه که منم نمیتونم خودمو زندگیمو از دست این بزنم خرابش کنم بیخیال شدم به شوهرم میگم میگه من نمیتونم من همه کار براشون میکنم توقع ندارم 

سعی کردم نشد با شوهرم حرف زدم قبول نکرد گفت اتفاقا گفت بسه همیشه ماله میکشی 🤕 با مامانمم مونده بودم ...

نمیدونم من همینو بلدم. با هرکدوم جدا حرف بزنم. صدامو شل کنم و اتفاقای بدو کوچیک جلوه بدم و اتفاقای خوبی که بینشون بوده رو یادشون بندازم و الکی به هرکدوم بگم فلانی تو رو خیلی دوست داره جز تو کیو داره از تو بیشتر توقع داشتم و ... از این حرفا

کاربری دست یه نفره. من مسئول تمام حرفایی که میزنم هستم✋
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687