2733
2734
بگو

سه سالش بوده که پدر مادرش از هم جدا میشن باباش بزرگش میکرده شش سالش شد باباش همراه شخصی جا ب جا میشده ی مسیری مامور ها حکم تی ر اون شخص داشتن و تیر اندازی میشه پدر ایشون به ناحق کشته میشه سال 83 مادرش که زیر بارش نمیره ۱۰۰۰کیلومتر اون طرف تر عروس میشه مادر بزرگ پدری بزرگش میکنه

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
الان باید بگیم بگو بگو تا بزاری؟ 

عموی معتادی داشته و به این بچه چشم داشته گاهی دست ب بدنش میزده اذیتش میکرده دستمالیش میکرده میگفت فقط شب روز گریه میکردم به عمه هام مادرربزرگم میگفتم هیچ کس زیربار نمیرفته میگفتن دروغ نگو

بزرگ میشه و خرجش از پول دیه ای دولت داده از سود اون خرجش میکردن تا ۱۸سالگی قبول میشه دانشگاه و شهر دیگه با یه پسره عاشق شیفته هم میشن مثل این ک خیلی همو دوست داشتن پسره میاد خواستگاری خانوادش قبول نمیکنن میگن ما دختر ب شهر غریب نمیدیم ب اجبار میدن ب یکی از اشناهاشون

اون پسری ک باهاش ازدواج کرده بود دوقطبی بوده این بیچاره رو کتک میزده تحقیر میکرده خانوادشم گفتن اگر طلاق بگیری جایی نداری توی خونه ما بلاخره گفت با هر سختی هست میسازم با این پسره رفت دیه ای از پدرش مونده بود جهیزیه خرید ولی خب این قدر پسرع اذیتش کرد درخواست طلاق داد و پسرع گفت ب شرطی طلاق میدم مهریت ببخشی و اینم قبول کرد تمام جهرزیه ریخت توی خیابون پسره هیچ کس نداشت ن مادر ن خانواده هیشکی نبود ی ماشین بگیره ببره وسیله هاشو جایی

صاحب کار اذیتش میکرد حقوق نمیداد صاحب خونه هم فشار میورد برای اجاره هر دفعه یع تیکه از وسیله هاشو میفروخت ی بار قابلمه ی بار ظرف ی جایی کار میکرد با ی پسری اشنا شد ازش خواستگاری کرد

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز