من شوهر کردم ۲۳ سالم بچه ندارم اول از همه چون بچه دار نمیشیم و بعد الان زود میدونم دوست داری موقعی بچه دار بشم که خوب و بدی بچم بپذیرم نخوام چیزی که من میخوام بشه مثل مادرم که میخواد من غلام حلقه به گوش خودش کنه همش از من و شوهرم ایراد میگیره شوهرم برقکار ساختمون بهش تو جمع میگه تو خفه شو تو اگه مغز داشتی الان یه کارمند بودی در صورتی که شوهرم پیمانکار برق و ... یا میگه چرا شوهرت لباس درست حسابی نمیپوشه بره سرکار یا میگه شما اسکل هستید و... یه سوال مادر ها شما هم اینجوریه اخه مادرم میگه همه اینجوری هستن دارم از غصه دق میکنم من اگه مهاجرتمم اوکی نشه میرم یه شهر دیگه مادرم فقط نبینم دق مرگم کرد با حرفاش
چندبار جواب نده دیگه دخالت نمیکنه نزاااار تر بزنن تو زندگیت
بدکاری میکنن به شوهرت توهین کنن
من خانوادم از گل نازک تر به شوهرم بگن دیگه پامو تو خونشون نمیزارم
نزار دخالت کنه تو زندگیت فقط در حد خبر گیری که واجبه
راستی یه توصیه اگر مشکل باروری داری تا سنت کمه اقدام کن که برای درمان زمان داشته باشی
مشکل من بی احترامی هایی که خانوادم میکنن من دندونم درد میکرد شوهرم پولش نداده بودن کلی به بابام گفتم ۲ ملیون به من قرض بده دندونم درست کنم گفت ندارم ۲ روز بعد رفت یه تیکه فرش خرید برای من ۱۲ ملیون گفتم بابا من گفتم ۲ تومن بده ندادی اینم نمیخوام دارم دق میکنم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
43 ثانیه پیش
43 ثانیه پیش
44 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
