2733
2734
عنوان

خانواده ی همسرم بشدت سیریشن😪

148 بازدید | 9 پست

یعنی چه اسیرم من از دست مادرشوهر و پدرشوهرم دائم زنگ میزنن پیله میکنن بیاین خونه ما. من کار دارم دانشگاه دارم صبح تا شب ک با بچه سر کله میزنم شبم ک میخوابه میشینم تا صبح کارای دانشگامو انجام میدم. الان از فردا تا چهارشنبه ساعت ۶ صبح باید بیدار شم. ی سر زنگ میزنن فلان غذا رو داریم بیاین هی غذا رو بهونه میکنن دنبال بهونه می‌گردن ما بریم خونشون. خواهشا نگین خوشبحالت مارو کسی دعوت نمیکنه، ولی ن ب شوری شوری ن ب بی نمکی بی نمکی.الان امشب ب شوهرم میگم تو برو بچرم ببر اونا ببینن، تو این زمان ک نیستید من کارها دانشگامو مو انجام میدم. بعد میگه من هرشب ب مامانم گفتم مهمون دارم الان زنگ زدم گفتم مهمون داریم میگ یعنی چی من چند شبه میگم بیا همش میگی مهمون دارم.
یکی ی راه حل ب ما بده شوهرمم مثل من دوس نداره. هفت سال عروسی کردم هربار اینا زنگ زدن دعوت کردن ما قبول نکردیم بهونه آوردیم اما ول نمیکنن آخه مگه خونه پدر و مادر دعوتیه؟ امروز ببیننت پس فردا به بهونه فلان غذا دوباره زنگ میزنن بیاین دورهم. مادرشوهرمم اخلاقی نداره که بخوام خیلی باهاش رفت و آمد کنم ی ذره باهاش صمیمی شی یا شوخی های بی مزه میکنه یا شوخی شوخی فحش میده تحقیر میکنه.
خواهرشوهرمم که اولی ب دومی میخواد همه رو بخوره اصلا اخلاق نداره. فقط پدر و برادرش نرمالن. با این شرایط دائم هم از ما میخوان کنار اونا باشیم هر چقدر نمیریمو و قبول نمیکنم فایده نداره از رو نمیرن. توروخدا بگید چیکار کنم؟


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خب چرا همش میگی مهمون دارم؟؟؟


بگو کار دارم درس و دانشگاه دارم با بچه سختمه

بگو ما ک مهمون نیستیم ک بخاید دعوتمون کنید خودمون میایم


ولی بنظرم بده ک ۱۰۰ درصد مواقع دعوتشونو رد میکنید


ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂
2731

[QUOTE=337943653]همینایی که الان گفتی بهشون بگو یگو کلاس دارم درس دارم به خونه زندگیمم بایدبرسم[/QUOTEچند روز پیش دقیقا راستشو گفتم گفتم نمیتونم بیام دیشب تا صبح نخوابیدم سر درد دارم ی شب دیگه‌ دوباره دوسه روز بعد زنگ زدن دعوت کردن دوباره 

وااای چقد تو مثل منی...منم دانشگاه میرم اما هشت ماهه اومدم خونع خودم دااائم مادرشوهرم زنگ میزنه ناهار بیاین اینجا شام بیاین اینجا....خسته شدم..‌کلافه شدم....شوهرمم تک پسره بیشتر انتظار دارن....منم مادرشوهرم ادم خوبی نیس باهاش رفت و امد کنم اما حدی داره دیگه ادم باید دلش برا هم تنگ بشه...اما شوهرم بخیااالش نمیرسه تازه از خداشم هس

مادرشوهر منم همین بود انتظار داشت من همه کار و زندگیم بزارم صبح تا شب برم پیشش و سرش گرم کنم!   انگار عروس میارن که دورشون شلوغ بشه و حوصله اشون سر نره! 

یه مدت دل به دلش می دادم ولی دیدم به مرور بدتر شدند یعنی اگه نمی رفتیم که بعدش دعوا داشتند و مثل طلبکارها می پریدند بهم!  تا اینکه یه بار دیگه دعوا شد و کلا رابطه رو قطع کردم!

تو مثل من نباش ، راحت حرفت بزن!  وگرنه عمرت تباه می کنند

کنار میای، کنار میایی، کنار میایی، بعد یه روز می بینی دیگه نمی تونی کنار بیایی، از همون کنار می زاری می ری!

یه روز در هفته رو ک کارتون سبک هستش رو در نظر بگیرید بگید ما فقط همین روز میتونیم بیایم بقیه روزا بشدت سرم شلوغه و کار دارم و .. مثلا پنجشنبه 

اگر یه روز زنگ زدن بگید ممنون بابت دعوتتون ولی ما همون پنجشنبه میایم 

                  دُنبـالَم نَیـا ، اسیـر میشـي ... 🚶 ...                                      درخواستِ دوستي رَدِ 
خب چرا همش میگی مهمون دارم؟؟؟ بگو کار دارم درس و دانشگاه دارم با بچه سختمه بگو ما ک مهمون نیستی ...

رد میکنیم اما هربار با بهونه ک ناراحت نشن. اما از رو نمیرن سری قبل رک بهش گفتم سرم درد میکنه دوباره زنگ زد 

رد میکنیم اما هربار با بهونه ک ناراحت نشن. اما از رو نمیرن سری قبل رک بهش گفتم سرم درد میکنه دوباره ...

باید بگی ب همسرم بگم ببینم میایم یا ن

اون ی جوری با خانوادش حرف بزنه....

ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687