غربت خیلی سخته
آدم ی وقتایی نیاز داره بره خونه باباش حتی شده در حد ی چایی خوردن
یا موقعی که بیکاری و همه کاراتو انجام دادی بری ی سر خونه پدرمادر یا خواهر برادرت
با وقتی که مریض شدی کسی باشه ازت خبرداشته باشه یا حداقل بچتو نگه داره خودت بتونی یکساعت استراحت کنی
کاش بابام اینا نزدیکم بودن بابام میومد ی سر بهم میزد احوالمو میپرسید بچمو میبوسید
منکه موقع ازدواج فکر دوری ودلتنگیو نکردم حالا شما ببینید میتونید تنهایی باهمه چی سر کنید بعد قبول کنید ک برید راه دور