2733
2734

 تا وقتی استراحت مطلق نشده بودم خودم کارامو میکردم ولی چهار ماه آخر بارداری بخاطر سرویکس کوتاه استراحت مطلق شدم مامانم از شهر و خونه زندگیش زد اومد خونه م منو نگه داشت چون ریسک انتقال من زیاد بود خطر زایمان زودرس بالا بود 

 ولی هر کسی زندگی خودشو داره من از اینکه مامانم مجبور بود از خونه ش بیاد بیرون بابام رو چند ماه ترک کنه فوق العاده ناراحت بودم 

هر کسی زندگی خودشو داره نباید توقع داشته باشیم کسی بیاد بهمون خدمت اضافه ای کنه الان باردارم و شرایطم فعلا نرماله یه هل پوک از کسی توقع ندارم برام بیاره 

نظر موافقتون چیه کامنتی که توی تاپیک پربازدید گذاشته شده لایک نکنیم؟ 😵‍💫  اگر یه جا با هم دعوا کردیم یه جا دیگه تحویلت گرفتم تعجب نکن ، من فقط داده بی اهمیت توی ذهنم نگه نمیدارم و اسم کاربری ها رو حفظ نمیکنم ،  کلا به مقوله ببین چی میگه نه اینکه کی میگه بیشتر معتقدم تا تیم بندی توی سایت  ، با تشکر 🥳

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

سر اولی رفتم خونه بابام تا بدنیا اومد شد یکسالش ولی سر دومی سه ماهگی رفتم تا به دنیا اومد شد ۱۵روزش برگشتم خونم

به قول مولانا: نه تو آنی که همانی...نه من آنم که تو دانی ✌🏻

خواهرام خیلی کمک حالم بودن من مشکل استراحتی داشتم.باوجوداینکه فاصلمون زیاده نوبتیش کرده بودن و غذا توخونه خودشون زیاد میپختن میاوردن میذاشتن فریزر برام خونه رو تمیزمیکردنو برمیگشتن

بارداری قبلیم کلا ویار داشتم حتی بوی مایع دستشویی و تاید تا حد مرگ میبرد منو از بس حالم بد میشد..همش مامانم کمکم بود ...الانم از وقتی متوجه شدم باردارم مامانم و خواهرم میان همه کارامو میکنن همیشه دعاشون میکنم اگه نبودن منم نبودم😍🙏🙏

تو این زمونه نباید از هیچ بنی بشری انتظار داشت هر کسی برای خودش مشکلاتی داره 

مخصوصا که زن باشی باید از شوهر اجازه بگیری بری کمک خواهرت و...🥲😬

بعد زایمانم تو بیمارستان هم خواهرام به نوبت آمدن هم زنداداشم الهی خیر ببینن چقدر اذیت شدن بنده خدا ها با بچه مدرسه ایی مو قع امتحانات میامدن پیش من هرچی از خدا میخوان بهشون بده انشاالله 

حالا که امضای منو خواندی برام یه صلوات بفرست مهربون😊

هیچی، کلا از هم دوریم ولی از هم توقعی هم نداریم، چون هممون بچه زیاد داریم و سرمون شلوغه

الحمدلله تو دو تا بارداری اولم همه کارامو تا روز اخر خودم کردم، انشاالله این دفعه هم نیاز به کمک کسی نباشه

الان دیگه دوره اینجور کمک کردنا گذشته، البته تو شهرای کوچیک یه وقتایی دیدم من خواهرا اگه شاغل نباشن چون فرصت بیشتر دارن بیشتر به هم سر میزنن

[QUOTE=337435104]یه شهر دیگه بودم علی رغم خونریزی و لکه بینی هیچ کمکی نداشتم، اگر هم بودم کاری نمی کردن این اینجوری خوبه هیچ منتی هم نیست

هر کس به اخلاق گندی داره دیگه ولش کن مهم ذهن خوومه که اروم و خالی باسه اینقد فکر و خیال میکنم فردا سکته کنم ببفتم کی میاد یه لبوان اب بده دستم والا

خداخیر بده مامانم بنده خدا همه کار برام میکنه دوقلو باردارم ولی از روز اول حالم خیلی بده باهرچیزی میارم بالا مامانم که نباشه همسرم که رسید میاد کمکم این دوماه قبل ازابنکه بفهمم باردارم حالم خیلی بد بود تمام کارارو همسرم بنده خدا میکرد فداش بشم من 

خدایا خودمو زندگیمو سپردم دستت خودت مواظبم باش

هیچی تازه من بابام مریض بود بیمارستان با شکم گنده میرفتم خونه بابام میموندم که بچه خواهرمو بگیرم چون مامانش سر کار بود مامانمم بیمارسدان کسی پیش

 بچه نبود 

میخوام از زنده بودن لذت ببرم رسالت من اینه،با سختیا میجنگم چون رسالت من اینه،من اومدم زندگی کنم نه بردگی من برده ی پول و خوراک و اموالم نیستم من میخوام با حداقل داشته هام شاد باشم و اگر روزی مادر شدم یاد بچم بدم از زنده بودن شاد باشه درست مثل یه فیلیپینی 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687