2733
2734

اون رفت بیرون و به من گفت من با دوستم میرم بیرون منم تو خوابگاه بودم حوصله نداشتم رفتم بیرون بهش نگفتم گفتم خوب بگم که چی دوستش باهاشه 

بعد گفت پس منم از این به بعد میرم بیرون به تو نمیگم مگه من غریبه بودم به من نگفتی 

میگفت پس امکان داره اگه یه روزی ازدواج کردیم و من اومدم خونه نیستی من چی بگم منظورش این بود شک میکنه باید هروقت خواستم برم بیرون بهش بگم کجا میرم

میگفت پس منم میرم بیرون به تو نگم مشکلی نداری گفتم نه اعتماد دارم بهت 

فقط همین نبود به خیلی چیزا گیر میداد

لباس، ارایش، فالوینگ های اینستا ،حتی پست هایی براش میفرستادم نباید پسر مثلا نیمه لخت که مثلا ورزشکاره یا میرقصه براش می فرستادم ،اسم پسر نیارم

یه بار ماشین برداشتم رفتم تو خیابون شاید ده بار پرسید برای چی رفتی منم همین طوری رفته بودم هم زنگ بزنم هم دورم بزنم میگفت دروغ میگی یه بار میگی رفتم دور بزنم یه بار میگی رفتم زنگ بزنم به تو چرا مسیر همیشگی تو نرفتی  میگفت من زن میشناسم میاد تو خیابون شماره جمع میکنه نباید تنها میرفتی اصلا برای چی رفتی


الان کات کردیم خیلی فشار عصبی رومه اصلا نمیدونم حق باهام بود یا نه

شوهر شماهم این طوریه 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



به خاطر چی  ولی یه سال تو رابطه بودم وابسته شدم محبت هم دیدم ازش

اینایی ک تو گفتی خیلی سم بود به این فکن ی ماه دیگه ی اتفاق خوب برات میوفته ک تو به این بی قراریات فکر نمیکنی از خدا خجالت میکشی ک ببخشید خیلی گریه کردم صبر نکردم:)

2731

من خوندم که آدمای عاشق وقتی همو ترک میکنن مث ترک ماده مخدره

علم هم اینو ثابت کرده

مغز عاشقا رو اسکن کردن فهمیدن فعالیت‌های مغز دقیقا مث وقتیه که کوکائین مصرف میشه

چون تو حالت عاشقی مقدار زیادی هورمون دوپامین و اکسی توسین که هورمونای عشق و لذت هستن تولید میشه

2738
به خاطر چی  ولی یه سال تو رابطه بودم وابسته شدم محبت هم دیدم ازش

من اون زمان که مجرد بودم با یه آدم این شکلی که خیلی پولدار بود دوست شدم اون اومد سمتم خیلی دوستم داشت من بچه پایین شهر و وضع مالی معمولی اون بچه بالا شهر و سوله مبل سازی داشتن..این رفتارش بد بود مثلا میگفتم رفتم خرید  دو تا تیشرت خریدم بعد یک ساعت میگفت مثلا یدونه تیشرت خریدم یدونه تاپ گیر میداد تو که گفتی دو تا تیشرت منم میگفتم ای بابا حالا کلی گفتم چه فرقی داره میگفت بعد ازدواج هم دروغ میگی حتما...تازه اون خواستگاری هم اومده بودن..ولی با این شرایط عطاش و به لقاش بخشیدم و بیخیال شدم 

همه دنیا بخواد و تو بگی نه....نخواد و تو بگی آره تمومه...همین که اول و آخر تو هستی....به محتاج تو محتاجی حرومه ❤
من اون زمان که مجرد بودم با یه آدم این شکلی که خیلی پولدار بود دوست شدم اون اومد سمتم خیلی دوستم داش ...

الان ازدواج کردید ؟ چند سال از اون موقع میگذره ؟شماهم دوسش داشتید 

الان ازدواج کردید ؟ چند سال از اون موقع میگذره ؟شماهم دوسش داشتید 

اره بابا ۱۷ ساله دوتا بچه دارم دو سال بعد اون پسره با شوهرم دوست شدیم وهفته اول اومد خواستگاری ولی گفتیم فعلا زوده ۲سال باهم دست موندیم....ببین یه چیز بگم ما از اون خونه اسباب کشی کردیم بعد خط تلفن به نام پدرم بود یک هفته قبل عقدم دیدم همون پسره شماره رو از مخابرات گرفته به اسم و فامیل پدرم گفت میخوامت و اینا مثل تو ندیدم تاحالا ولی دیدم بازم همون رفتار و داره تو صحبت هاش فکر کن بعدچند سال زنگ بزنی بازم عقده ای و شکاک باشی گفتم برو عامو من هفته ی بعد عقدمه...

راستش دوست داشتن که بود ولی خوب ما اسباب کشی کردیم و چون خونمون تلفن نداشت اون زمان گوشی هم کم کسی داشت پدرم داشت اما نمیشد زنگ بزنم مجبور بودم از تلفن کارتی بزنم بعد تو فکر کن من با بدبختی بعد باشگاه از تلفن کارتی زنگ میزدم میگفتم باشگاه بودم گیرای الکی میداد...نمیگفت بابا بزار دو دقیقه صحبت کنیم تلفنم که نیست...یه بار گفت مطمئنی باشگاهی اون بار اخرین زنگم شداومدم خونه عکس هاش و بعد مدتی پاره کردم و کلا زنگ نزدم...و فراموش شد به مرور  

همه دنیا بخواد و تو بگی نه....نخواد و تو بگی آره تمومه...همین که اول و آخر تو هستی....به محتاج تو محتاجی حرومه ❤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687