همسایه

مامانم میگه بخاطره اینکه کارم بهش گیر میوفته مجبورم تحمل لش کنم یه موقع خوشش میاد بیاد و باج بده یه موقع هم دوست نداره باج بده منم رو تمیزی خونه حساسم کاور مبل کثیف میکنن شیشه عسلی حتی فرش مونو کثیف کردن بچه اش چایی و نبات  ریخت و تخم مرغ هنوز نشستیم فرش شستن توی خونه اپارتمانی سخته و کلا فرش شستن سخته من میزارم آخر شب همیشه دستشویی رو میشورم دستام خراب شده ناخون هام خراب شده میزارم آخر شب تمیز کاری که چند بار خونه رو تمیز نکنم آخه اونا میان 

بابا مامانم یه دفعه گفت رفتم دکتر دکتر گفته سیگار نکشم ولی شعور نداره نمی‌فهمه به مامانم هم تعارف میکنه به منم همین طور میگه سیگار بکشین تازه مامانمو سیگاری کرد یه موقع هایی مامانم سیگار میکشه خیلی کم

ما خونشون نمیریم ها ولی اون هی میاد وسط،شام ما هم مجبوریم بهشون غذا بدیم مثلا داداشمم میخاد بره روستا خب وقتی سفره پهنه نمیشه که تعارف نکنی یه تعارف هم کنی سریع میاد جلو بعد میگه مشکل تغذیه دارم و یه چیزی میخورم حالم سریع بد میشه و و چاقه و کلا خانواده ی هستن که غذا خورن شدید حتی بچه اش و شوهر ش )غذای کارگر(روستا میبره داداشمم برای کارگر ها ما کلا کم غذاییم ۳ نفره هستیم بابام فوت شده ۲ تا پیمونه میریزیم برنج یه آدمی هم هس به غذا خوردن آدما توجه داره میگه من حرصم میگیره یکی با میل غذا بخوره 

مامان دوستی چیه فداتشم؟ نه فقط اینا دوستش هم همین بود وقتی مامانم کار می‌کرد  یه دوست داشت تو یه جا کار میکردن خیاطی *اون هی از سرکارش میومد خونه ما پشت سر مامانم هم بد میگفت میگفت دوست نداره با مامانم یه جا کار کنه و......با وجود این میومد خونمون به داداشم زنگ میزد میگفت ببرش لواسون بگردونش مامان دوستم متاهله بچه هم داره البته جای مادرش ولی درست نبود حرفش و چند روزی نیومد بخاطره اينکه عمل داشت دیروز میخواست بیاد به مامانم گفت کارت رفاه تو بده برم سرای ایرانی جنس بردارم ۲ بار هم زنگ زد و کلی خصوصیات بد من نمیگم ما خوبیم ها ولی  اون خیلی بده رفتاراش اگه بخوام توضیح بدم چه رفتارهایی داشته خیلی طول میکشه منم چون رو تمیزی خونه حساسم تمیز میکنم میگه هنوزم تو تمیز میکنی مامانت کاری نمیکنه اصلا حرصم میگیره ها به همه چی مون کار داره خسته ام کرده میگه چرا اینقدر تمیز میکنی خونه رو بعد از اون طرف به دخترش میگه یادبگیر لاغره یادبگیر کمک. مامانش میکنه واقعا حالم بهم میخوره ازش پر از انرژی منفیه 

بعد دختر خالم هم همین جوریه بچه شو میزاشت خونمون هر چی بهش میگیم بچه ات اذیت میکنه متوجه نمیشه بچه شو میزاره خونه مامانش اگه باهاش قهر نباشه اگرم قهر باشه یا مامانش جایی باشه میزاره خونه ما 

دآییم ۱ ماه اومده بود خونمون کاشت مو داشت داشتم روانی میشدم همش کثیف می‌کرد خونه رو دستشویی رو حموم رو بهش هم میگفتم میگفت داداشمم بود در صورتی که داداشمم میرفت سرکار ۲ شیفت اصلا خونه نبود معذرت میخوام خلط و دستشویی بزرگ اونم به صورت ریز روی سنگ توالت و اینه دستشویی کثیف ببخشید واضح گفتم اینقدر پرم ببخشید 😔به مامانم گفتم خسته شدم کی میره گفت به تو ربطی نداره یه روزی کارم پیشش گیر میشه و احتیاج بهش پیدا میکنم داداشش حتی یه محبت کوچیک هم بهش نکرده ها داشتم خونه رو تمیز میکردم مانتو پوشیدم که پله ها رو دستمال بکشم بهم گفت لباس کارتو پوشیدی آخه سرد بود

بعد یه دفعه رفتم داروخانه دیدم خونه ماست داره ظرف میشوره مامانم حالش خوب نبود حال نداشت داییم زنگ زد گفت برام سرم بگیر برای کاشت موو منم دیدم حال نداره رفتم گرفتم دیدم داره ظرف میشوره ازش پرسیدم چرا ظرف شستی و اینا دستپاچه  شد من حسم اینه به خاطره اینه میخاد من شوهر کنم جای منو بگیره ،،مامانم بهش کمک کنه چه بسا خونه به نامش بزنه خیلی آدم پولکی هست به ما گفت دختر خالت دنبال پول توننن از کجا میدونه ؟مگه اینکه خودش اینجوری باشه در کل میگه ما پول نداریم بدبخت ایم خونه برای خودش داره ها و ماشین ولی قانع نیس همش هم توقع داره مت همه چی مونو بگیم بهش ولی خودش میگه ندارم ولی هی میره خرید خب دوروغ میگه دیگه که مثلا چش نخوره طبق حرف خودش همه رو دوروغ گو میدونه 

من تعارف کنم یبار مامانم هی تعارف میکنه و داداشمم یبار کارمون گیر بود کارمون بهش خورد حالا هی باید باج بدیم خسته شدم بخدا هر وقت بچه اش اومد بهش غذا دادیم مامانم براش املت درست کرد ویا هر جیزی دوست داشت من چندشم میشه پرتقال که میخوره آبش بچکه با همون دست میزنه به کاور مبل دستمال کاغذی و کرد تو دماغش انداخت تو لیوان ما لیوان و انداختیم دور یا دستشو میزنه به کاور مبل جای انگشت هاش من اگه بخوام بگم خیلی طولانی میشه من دردم یکی تیس که دختر خالم و بچه اش و دوست مامانم هم هس تازه داییم باز قراره بیاد خونه ما بمونه من خسته شدم تو تاپیک قبل زدم میخواستم بدونم شرایط رفتن به پرورشگاه چیه

ما هر خوبی بهمون شه جبران میکنیم منتها اونا میخوان باج بدیم مشکل اینجاس

خونه مامانش نمیره همسایه مون چون میگه مامانم بده و اینا هفته ی یبار میره ولی  هر شب خونه ماست از طرفی می‌ترسه مامانش بهش چیزی بگه و اینا شایدم گفته و اینا که نمیره زیاد