خونوادم خیلی اذیتم میکنن و نمیگنجه اینجا تعریف کنم صبح رفتم به مادرم بعد از ماه ها سر بزنم پاشنه بلند پوشیده بودم و شوهرم گذاشتتم خونشون و خودش رفت سرکار جوری اذیتم کردن ک با همون کفشا از خونشون زدم بیرون تا خونه ی خودمون که کیلومتر ها راه بود پیاده اومدم شبش شوهرم اومد خونه قضیه رو براش تعریف کردم پاهامو که دید زد زیر گریه
پاهام تاول شدید زده بود وحشتناک نمیتوستم راه برم
خونوادم خیلی اذیتم میکنن و بیشتر اینکه شوهرم ناراحت شد چون میدید که خونواده ی خودش چقد خواهر شوهرمو دوس دارن و بهش ارزش قائلن درحالی ک اون حتی انگشت کوچیکه من هم نمیشه ولی خونواده من با من ک اینهمه باعث افتخار بودم اینجوری رفتار میکنن خلاصه که دوس ندارم همسرم احساس ترحم بهم داشته باشه دوس دارم جلوش ی خانم مغرور جلوه کنم چجوری اخه غرورمو برگردونم😭