بچه ها یه مشورت
گفته بودم ار رفتار برادر همسر و جاریم دارم یه چیزهایی حس میکنم الان براتون مینویسم بهم بگید تا چه حد حرفم میتونه درست باشه.
ببینید همسر من برادر بزرگه و عاشق داداشش هست. یعنی خیلی هواشو داره منم باهاش مشکلی ندارم.(میدونم که اگر من و برادر شوهرم عاقلانه رفتار نکنیم میتونیم دشمنان خوبی برای هم باشیم 🤣 چون تمام خصوصیات بد مادر و پدر همسرم رو داره همسرمم داره ولی اون قشنگ ب کار میگیره و تعاملش رو با بقیه دیدم....ولی چون هر دو متصف و عاقل هستیم خداوکیلی خیلی حواسمون هست و قدرشناسیم)
حالا حدود چهار ماه هست که ما رو خونشون دعوت نکردن در صورتی که ما تو این چهارماه سه بار دعوتشون کردیم. یک بارش رو خودشون گفتن میخوایم بیایم سربزنیم که من گفتم وعده بیاید.
اما واقعیت اینه که اینقدری که شوهر من حواسش هست به داداشش داداشش حواسش نیست
حتی خبر دارم که تو کل عید و ماه رمضون چندبار مهمونی دادن برای خونواده خانومش از خاله و دختر خاله بگیر تا مادر و پدر جاریم و مهمونی رفتن یعنی خونه همه وقت میکنن برن اما وقت نمیکنن یه دعوت بکنن...
من منظورم دعوت و خوردن نیست شما منو میشناسید منظورم اینه که برای رفت و امد تعامل تلاش دو طرفه باید باشه.
حتی تا قبل این چهارماه میدیدم نوبتی دعوت میکنن یعنی یه بار تو منو دعوت کن یه بار من تو رو که من برای اینکه تو این بازی نیافتم چند بار پشت هم دعوت کردم. ولی الان اینجایی هستیم که دارم میگم.
دیشب به همسرم این موضوع رو گفتم گفت اگر میشه بعدا حرف بزنیم گفتم حرف داری یا میخوای بری فکر کنی گفت حرف دارم گفتم خب بزن
کاشف ب عمل اومد که دیشب به داداش زنگ زده گفته دارم میرم شمال...! منظورم اینه که واقعا وقت دارن ...
میگه حمل بر خیر و صحت کن و فکرت رو پرورش نده و حتما گرفتارن و اینا
ولی من میبینم رفتارشون با مادر و پدر همسرم پاش بیوفته کاملا بی رحمانه است. بهش گفتم من تعامل شون دیدم و میدونم پاش بیوفته با ما هم همین رفتار رو میکنن. (البته ما به دلیل هماهنگی من و همسرم و صبری که همسرم داره کلا گل سرسبد هستیم ولی میدونم اگر بخواهیم اونطوری که دلمون میخواد رفتار کنیم روابط واقعا تاریک میشه...)
حالا به نظرتون من حساسم و همسرم درست میگه یا واقعا میشه این رفتارها رو مد نظر داشت که هدف و قصدی وجود داره؟