سع ساله میاد و هرچی دلش میخواد میگ، مادرشوهر چی گفت بهم خواهر شوهر چی گفت دنبال تو چی گفتن بهت گفتن بر فرض اسم من لیلا، میگه گفتن لیلا حسوده لیلا برا پسرمون دعا گرفته و... بعد من اگ بگم اونل همینجوری ان پشت سرتوام همینو میگن، دقیقا میره زنگ میزنه اره لیلا گفت پشت سرمن اینارو گفتین بعد خواهرشوهرم و مادرسوهرم زنگ زدن چرا گفتی گفتم اولا شما اول حرف زدید بعدم اون اومد گفت اینارو بهت گفتن منم گفتم اونا ب همه این حرفارو میزنن از جمله خودت ولی جاریم خیلی کثافته اخع میاد از من حرف میدزده اعصبانبم میکنه ک ی چیز بگم و بره بگه بعد من همش راز داریش میکنم تاحالا سه بار اینکارو کرده بعد از اینک از اونا خذاحافظی کردم زنگ زدم گفتم عادت کردی میای اینجا میمونی، حرفارو میرنی منم اگ ی تایبد بکنم یا بگم اره منم شنیدم میری پخش، تاحالا س بار اینکار کردی چیزی نگفتم یبار دیگ نکرار کنی دیگ ساکت نمیشنیم و هرچی میدونم میگم
شما مشکل از خودت عزیزم
چرا وقتی میدونی ایشون جاری تونه
و اون اخلاقش باهاش ادامه میدی بحث رو
بعد بهش گفتم اگ قراره بیای حرف بزنی منم ی چیز بگم چرا اصن میای گف ناراحت شدم ک بمنم همین حرفا زدن برا همین رفتم گفتم، منم گفتم پ فک کردی من خوشم اومد منم میتونستم برم زنگ بزنمـ
. ولی حوصله این بحث هارو ندارم حذلا بنظرتون ب شوهرش بگم ک میاد حرف میزنه بعدم میره میگ، بهش هشداردادم. اگ فردا روزی چیزی گف و منم هرچی دونستم گفتم گله منذ نباشی
یکم خوددار باش جلوش حرفی نزن فقط نگاش کن
بعد پنجشنبه جمغه اومد موند شوهرامون رفته بودن بیزون منم سر ساعت ده بچه هامو خوابوندم اونم لچه هاش خوابوند خواست بیاد خرف بزنه گفتم خوابم میاد خوابیدم، بعدصبح ب سوهرم گفت زنت ساعت ده رفت خوابید گفتم حوصله غیبت نداشتک
عزیزم وقتی یک بار این کارو کرد شما اصلا نباید دیگه باهاش ارتباط برقرار میکردی فقط در حد سلام و احوال پرسی همین !
تعجب میکنم چطور اجازه میدی که حرفایی که پشت سرت زده شده رو بهت بگن
الان مقصر اصلی خودتی سعی کن دیگه با جاریت ارتباطی نداشته باشی
ارسال نظر شما
