بامادرم بیرون بودم مادرم رفت تو ی مغازه من بیرون وایساده بود ی پسر بهشم نمیخورد پسر بدی باشه گفت خانم ببخشید من براامر خیر مزاحم شدم خوشم اومده ازت میشه شماره بدی مادرم تماس بگیره بهش گفتم برو اقا گفت خاهش میکنم شماره خودت یامادرت حتی تلفن خونه میخام بدم مادرم گفتم حرفی داری ب مامانم بزن خوشم نمیاد بامن حرف میزنی گفت من بامادرت روم نمیشه حرف بزنم همین الانشم خیلی استرس دارم منم ترسیدممامانم بیاد ببینه شماره خودمو دادم ک فقط بره گفتم من وقت بامادرت صحبت میکنم خودت حق نداری مزاحم بشی الان میترسه مزاحمت ایجاد کنه هرچند بهشم نمیخورد پسر بدی باشه پروفایل واتساپش مذهبیه