خواهرشوهرو جاری که باهم جلو شما خوبن چیکارمیکنین باهاشون؟

مشهدی هستی؟

چرا؟ چون یه رفتار طلبیعی انسانی که خشم نسبت به نادیده گرفتن و دورویی هست رو از خودش بروز داده؟

چقدر عجیبید شما

انگار درمورد من و خواهرشوهر و جاریم صحبت کردی 😐😐ماهم اینجوری بودیم اصلا از جاریم خوشم نمیومد ولی از وقتی بچش بدنیا اومد دید من خیلی بچشو دوست دارم دیگه هی کم کم یخ هامون باز شد .البته من واقعنی بچشو دوست دارم خیلی نازه هرموقع میبینمش یسره از اول تا آخر که بریم بغل منه.از موقعی که دیگه خوب شدیم .خواهرشوهرم نمیره بچسبه به اون و درگوش هم پچ پچ کنن.انگار اونموقع فقط میخواستن منو حرص بدن.

محل نزار ببینن بی توجهی و اصلا برات مهم نیست تیرشون به سنگ میخوره و خودشون خسته میشن . البته خوب باش و کار خودتو بکن اونام هر کاری کنن محل نده . 

منم همین سیاست رو دارم . یه عده ای اطرافم هستن که میخان کاری کنن خوبه اونا باشن و من از کوره دربرم بشم بده ولی منم کاری میکنم خودشون خودشون رو لو میدن😏

این خیلی طبیعی هست . و برای خیلی ها پیش میاد 

تو باید رابطه تو‌با اونا خیلی کم کنی .  و تو جمع که اینجوری میکنن خودت خوشحال نشون بده البته ضایع نه .  و به کار دیگه ای مشغول شو انگار وجود ندارن . و اینو‌جدی میگم خودتو اصلا درگیر این موجودات نکن اصلا .چون اینا میخوان بهت اسیب بزنن و تو با ناراحتی و اعصاب خوردی موفقشون میکنی . بیخیال باش . حالا مگه کین که محل ندن . جمع دوستان خودت داشته باش .. تفریح های ارزون با دوستای خودت داشته باش.  و اصلا محل نده

متنفرم از جاریم اینقد پیش بچه هاش از من بد گفته پسر ۸سالش هی گریه بچمو در میاره واقعا دیگه میخوام هرجا هست نرم این طوری اعصابم راحته تو هم وقتی خونه مادر شوهرت برو که اونا نباشن کو.ن لقشون

من بیخیال .دوتا جاریام باهم دخترعموان بعد بزرگ هی دخترعموجون ابجی جون میکنه بغلش میکنه میشیته پیشش ولی خب اونو زیاد نمیبینیم میدونمم ک کوچیک ازش زیاد خوشش نمیاد 😯

یکی از خواهر شوهرام با یکی از جاریام همینجور بودن.تا جاییکه  کلی تو جمع  سلفی میگرفتندبا هم،سر هر چیزی کلی تعارف تیکه پاره میکردن برا هم.

به دو سال نکشید بینشون شکر آب شد.الانم ظاهرو حفظ میکنن ولی دلشون صاف نیست با هم.

اهمیت نده.شما رفتار نرمال خودتو داشته باش.چه اونا خوب باشن با هم،چه بد.

والا جور خاصی نبود.به یه مرحله از پختگی رسیدم.دیدم واقعا ادمای مهم زندگبم نیستن.ک من بخوام حرص بخورم پوستم خراب شه چروک شه موهام بریزه‌.یجوری از دروم بیخیال شدم ک جلوم بمیره کسی هم هیچ احساسی ندازم.سنگ کردم خودمو واسه همه بجز خانوادم.هرررچی ام بگن گوش میدم لبخند میزنم.از لبخندمم حرصی میشن همه.ولی واسم مهم نیس کسی هررچی میخوان بگن بمیرن نمیرن مریض شن نشن تبکه بندازن نندازن به اونجای بچم

من جاری و خواهرشوهر ندارم ولی خب با دوتا از اقوام همسر که رفت و امد زیاد داریم این مشکل و داشتم تنهایی با من خوب بودن دوتایی میشدن یهو عوض میشدن

من تو جمعاشون چندوقتی نرفتم یه عروسیم رفتیم من با بقیه فامیل رفتم نشستم اینا خودشون اومدن دنبالم که بیا پیشمون ولی کاملا باهاشون سرد رفتار میکنم اصلا توجهی نمیکنم تو مهمونیا با بقیع حرف میزنم اینا خودشون میام تو بحثمون شرکت میکنن

خیلی زشته توی جمع دونفر. باهم صمیمی بشن و بقیه رو محل ندن 

تو هم بی محلی کن بهشون و کمتر برو خونشون