اهل کتاب و مطالعه س، توی دیوار آگهی فروش کتاب گذاشته بودم، تبدیل شد ب معاوضه...
یک کتاب دادم، چهار تا کتاب داد، بدون اینکه مابقی پولش رو بگیره.خودش برام آورد در خونمون.
نمیدونم چرا دوباره دوست دارم ببینمش.
پیام دادم تشکر کردم و گفتم پول کتاب ها رو میخوام بدم. گفت قبول نمیکنم.
گفتم تعارف میکنین؟ گفت نه!
گفت فلان جا فلان روزها کتاب قیمت مناسب و متنوع زیاد داره. سر بزنین حتما
گفتم باشه ممنون.
بعد از چند دقیقه پیام داد، گفت این کتاب رو ب یادگار ازتون نگه میدارم شاید دوباره یه روز توی اون بازار کتاب تجدید دیدار کردیم!
دلم یجوری شد.
متاهلم و دوست ندارم خیانت کنم ب همسرم.
اما از ذهنم هم بیرون نمیره. بهش گفتم شاید نداره. خاستم برم سر بزنم میگم شمام بیاین اگر تونستید.
دوست دارم دوباره ببینمش.
خواهش میکنم قضاوت نکنید
شوهرم مدتهاست بهم توجه نمیکنه
اما اون.... دوست دارم بازم منو ببینه. اصلنم نمیدونه متاهلم. اصلنم ازم نپرسیده. شاید فکر میکنه مجردم.
من اهل خیانت نبودم اصلا. نمیدونم چم شده