2733
2739

با گفتن نمیشه تو نامزدی زیاد گفتم تا حدودی هم راضی شده بود اما نگو مادرش اینا خبر دار شدن پرش کردن یه دعوای بزرگی راه انداخت کارمون داشت با جدایی می‌کشید

اینجا بمونیم اصلا نمیشه  هر از گاهی پرش میکنن اونطور که میخوام نمیتونیم زندگی کنیم تو هر چیزی دخالت میکنن

بعدش هم شوهرم یسری اخلاقای بدی ازشون میگیره 

مثلا تو روزای اول زندگی آبرومو برد از بس میخرم کرد جلو اینا چون زیاد غذا بلد نبودن حالا تو دوماه اونقدر آشپزی خوب شده همشون خفه خون گرفتن

بعد دو تا برادر خدا منو ببخشه عقب افتاده داره خدایی بی آزار اما من خودمو میشناسم نمیتونم نگهداری کنم این جاری هام میندازن گردن ما اگه اینجا بمونیم با اینکه کفالتشون با اون یکیه  شوهر منم جان فدای این خانواده آشه اگه بگن زنتو قربونی کن واسشون بخدا میکنه یعنی در این حد احمقه

روز عید فطر خانواده اش به ما بی محلی کردن اون یکی هارو دعوت کردن ناهار جز ما با اینکه تو یه حیاطیم چند بار اومده بودن خونمون شام یا هر چی میمختیم می‌بردیم 

عیدی هاشونو داده بودن بعدش که ما رفتیم به ما ندادن غروب نادرش دیده بود بد شده به نا آورد داد شام دعوت کرد باز اونارو هم دعوت کرد شوهرم دید زیاد بد شده با من دعوا کرد باز اشکمو درآورد که تریم آخرش هم بعد شام رفتیم 



بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
کلا باید زمان خواستگاری قبول نمیکردی عزیزم

قبول نکردم پدرشوهر عوضی اومد خونمون قول داد بعد چند سال قسم خورد خونه میخرم میرید ولی پیش مادرشوهرم نگو بزار وصلت سر بگیره منم به حرف اون قبول کردم

قبول نکردم پدرشوهر عوضی اومد خونمون قول داد بعد چند سال قسم خورد خونه میخرم میرید ولی پیش مادرشوهرم ...

خوب حرف مفت زده

بابد برای حرفشون زمان بدین 

حداقل باید خانوادت میگفتن جای دیگه ای 

اجاره بکنه

دیگه

#اهدای عضو_اهدای زندگی من حامی اهدای عضوم    

با یه مشاور مشورت کن اگه میتونی،ولی کلی بخوام بهت بگم با جنگ و دعوا و غر زدن دیگه الان کاری پیش نمی‌بری باید با مهربانی کم کم شوهرتون نرم کنی،هیچ وقت بد خانوادشو جلوش نگو،دائم بهش غر نزن که بریم بریم،یه وقتایی مناسب که حالش خوبه دوتایی باهمین مثلا بنداز بگو همیشه آرزوم بود کنار همسرم عشقم یه خونه مستقل داشتم ولی اشکال ندارد همین که تو هستی کافیه...مثلا از اینطور حرفا اونم نه همیشه هر چند وقت یه بار که تاثیر کنه،شاید زمان ببره ولی جواب میده از  اونورم زیاد خونه مادرشوهرت نرو که همه چی بیفته گردنت باهاشون بد نباش ولی سر سنگین باش حدو و حدودتو رعایت کنه نزار بیکار ببیننت که صدات کنم ازت کار بکشند اگه شوهرت می‌ذاره کلاسی برو خودتو مشغول کن

2738
با یه مشاور مشورت کن اگه میتونی،ولی کلی بخوام بهت بگم با جنگ و دعوا و غر زدن دیگه الان کاری پیش نمی‌ ...

زیاد خونشون نمیرم میرن هم حرف نمیزنن احترام به مهمون بلد نیستن همشون ازم بزرگترن درست ولس مهمونو باید به پاش بلند بشی یا بدرقه کنی هیچی  یه چایی بیارن منتظرن من جمع کنم که گاهی نمیکنم

شوهرمم ببینه نمیرم دعوا میکنه خجالت بکش حیا کن و از این حرفا

خوب حرف مفت زده بابد برای حرفشون زمان بدین  حداقل باید خانوادت میگفتن جای دیگه ای  اجار ...

شوهرم خودش زمین داره ولی نمیسازه چون مادرشوهرم خونه اون یکی هارو ساخته و زمینش هم داده 

شنیدم می‌گفته به شما نمیخوام بدم میمونید همینه 

زیاد خونشون نمیرم میرن هم حرف نمیزنن احترام به مهمون بلد نیستن همشون ازم بزرگترن درست ولس مهمونو بای ...

چون می‌دونه از قصد نمیری دعوات می‌کنه میگی رو خانوادشو حساس دیگه پس باید روشتو عوض کنی اول رو ذهنش کار کنی که من با خانوادت مشکلی ندارم بعد خودتو مشغول کنی که بدونه از رو دشمنی نیست که نمیری کار داری،ببین اگه میخوای مسئلت حل بشه حتما یه مشاور خوب برو وگرنه اینجوری خیلی اذیت میشی این مسائل مسائلی نیست که تو نی نی سایت بشه حلش کنی به نظرم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687