دو سال پیش که مشهد رفته بودم ، اعتقاد چندانی نداشتم .. با خودم میگفتم خب خدا هست دیگه چه نیازی به واسطه هست ؟! اما خب هر طور بود با خانواده راهی مشهد شدم .. وقتی برای زیارت حرم امام رضا رفتم نمی دونم چه اتفاقی افتاد اما بغضم گرفت و تا تو صف بودم فقط حرف زدم و گریه کردم من اونجا به آقا قولی دادم و ازش خواستم برای چیزی از خدا برام خواهش کنه .. بعد از یک هفته که برگشته بودم به خوابم اومدن و بهم گفتن که زیرت قولت نزنی ، خدا هم همهی گریه هاتو دیده 🥺❤️ قربونش برم چه قدر الان دلتنگش هستم ❤️💝 این رو نوشتم تا بهت بگم باور کن خدا حواسش هست ، این برای خودم هم همیشه یه یاداوری و تسکین دهنده اس