نه ندارم
ببین با جاریم نمیشه خیلی صمیمی شد و شوخی کرد فعلا اولشه وارد فاز مسخره کردن میشه
چون اولشی دارم جاریمو میگم که اولشه😁
مثلا اوایل اومده بود من خیلی مطالعه طب سنتی دارم و رعایت میکنم بعد میگفت خوب فهیمه الان تو شام خوردن چه دمنوشی بخوریم بعد هر هر میخندید من فقط سکوت میکردم اصلا از اطلاعاتم چیزی عنوان نمیکردم اما الان از شرایطش میگه و میپرسه و هر هر نمیکنه اطلاعاتم در اختیارش میذارم
یا رفتارم اینجوره که همیشه اگر کمکی ازم بربیاد قبلش میگم اگر احتیاچ به کمک هست بگید
یا اکثرا سعی میکنم مریم جان صداش کنم
شوخیام در این حده که مثلا بگم ای بابا چقدر ظرف کثیف کردی میدونستی من میام ظرفا رو کمک میکنما بعدش البته حتما میگم دستت درد نکنه خیلی زحمت کشیدی و صجبت میبرم سمت لطفایی که برای مهمونی کرده
در واقع یه کوچولو شوخی که با ادبباشه بین چند تا جمله با احترام
ولی با مادرشوهرم الان راحت ترم چون کلا مسخره کردناش جمع شده مثلا میگم میدونی بابا اینو دوست داره درست میکنیا
یا مثلا بحث میکنن با پدرشوهرم همیشه میگم خیلی باحالید عاشق بحثاتونم دو دقیقه بعدش با عشقید نسبت به هم