تو سن کوچیکی یکی از پسر آشناهامون اومد خواستگاریم خانوادمم ردش کردن یادمه قبلا تو مراسم یا عروسی منو میدید سلام میکرد خوب بود اما تا رد شد دیگه برام قیافه میگرف منم برام مهم نبود و هروقت میدیدمش نادیده میگرفتمش اینم بگم تو ظاهر ببینیش آدم خوشتیپ و آرومه اما باطنش فرق داره و سمت چیزای خلاف میره…خلاصه یه ماه پیش یه شماره ایی بهم پیام داد تا خودشو معرفی کرد گفت من واسطه ام و این پسره واقعا میخواد و نیتش ازدواجه نه دوستی میگه فقط بگه قبول من فردا با خانواده خونشونم ! منم بهش گفتم بگو بهش ک به چشم برادرم میبینمش همین و بلاکش کردم . حالا این دوروزه خانوادشو فرستاده دوباره برای ازدواج و این چند روزه آرامش نداریم. هی میگم شاید پول بابام چشمشو گرفته نمیدونم والا اخه یه ادم چقدر باید نفهم باشه ک هرچقدر ردش کنی بازم از رو نره .
بعد جالب اینجاست شنیدیم خانوادش کلی دختر سراغ دارن براش قبول نمیکنه گیر داده به من با اینکه میدونه ما هیچ بهم نمیخوریم !