اووووف اعصابم خورد شد
اسی!جریان شوهرا چیه!؟
چرا طرفت نیی؟
درک نمیکنه حرفاتو؟!
تا حالا بهش نگفتم مستقیم. نمیدونم واکنشش چیه. یه بار دو سه سال پیش سر یه جریانی بهش گفتم رفته بود به مامانش گفته بود. اون خیر ندیده گفته بودمادرزنت یادت داده. در صورتی که خدا میدونه مادرم اصلا خبر نداشت. من این چیزارو اصلا برای مامانم نمیگفتم چون بیمار بود عصبی میشد حالش بد میشد
دیگه بس کن اسی باشه!؟
برو اتیش شو رو سر شوهرت!!!!بگو عذابم داد پشت سر مادر بسچاره م صعحه گذتست،توم ک دامادش بودی نگفتی بنده خدا اهل این حرفا نیست
ده بس کن حوصله ندارم....نمبخوام مداپ بیاد خونم،ارامش میخوام
اسی بدجور حرصم گرفت
چیکار ب مادر بی نوات داشته!!!
خدا رحمتش کنه
رو نده نیاد
شاید میخواد جای خالی؟مادرتو حس نکنی
والا هم تو حق داری هم شاید مادرشوهرت احساس راحتی میکنه میاد ک هم شما رو ببینه هم نوشو
تنها راهش سر سنگین باش ،وقتی ببینه زیاد تحویلش نمگیری خودش متوجه میشه.
هم سر سنگینی هم اینکه بچه رو بسپاری بهش بری بخوابی و کارهاتو نکنی بگی خستم یا شب نخوابیدم خودش اینقدر حرص میخوره کم کم میره
[QUOTE=335781583]اونروز هم اصلا شرایط نداشتم فهمیده بودم مریضیه مامانم باز یه مرحله پیشرفت کرده. اینم باز اومده بود م ...[/Qوقتی میادخودتو بابچه سرگرم کن بیشتر هی بروتواتاق خودتو سرگرم کن پاشه بره دیگم نیاد هرسری یه جور یه سری خودتو بزن به کمردرد وبیحالی که هی پانشی پذیرایی کنی بهش خوش بگذره شایدم واقعانمیدونه وسادس یبارغیرمستقیم بهش بگو
شوهرت چراباهات همکاری نمیکنه؟هواتو داره اصلا؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
38 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز
