خوب جوابشو دادی انقدر کوتاه اومدی که پرو شده،مادرشوهرت رو هم کار خوبی کردی،چقدر حرصم گرفت از دستشون.
ببین اینا هم شوهره خسیس و‌طلبکاره هم مادرش ادعای ریاستش میشه اگه نمیخوای طلاق بگیری تنها چاره ت مقابله به مثله خوب کردی جواب مادرشو‌دادی و اینکه من شرایط مشابه داشتم البته شوهرم خسیس تبود تو اون دوره بی پول بود و‌من تصمیم گرفتم مراسم نگیرم چون حس کرذم مراسم با دلخوری داماد نباشع بهتره تا اینکع داماد شاکی باشع اون مراسم دیگه لذتی نداره همه ش حرف و حدیثه
یه،سری مشکلات واخلاقیات هس که قابل تحمله ولی بعضی رفتارا خساست ونفهمی وبچه ننه بودن و مثل اینا کنار اومدن باهاش کار حضرت فیله
چقدربگیم تو دوران عقد رابطه نداشته باشید بزارید بعد عروسی مرد جنبه نداره روح وروان شما میریزه بهم
بنظرم تا دیر نشده طلاق بگیر کسی که بخاطر یه عروسی تهدید میکنه با مامانت اینا رفت و امد نکنی و انقدر خسیسه گه یه گل و گافه تورو نبرده زندگی باهاش اشتباه محضه ببین کی گفتم
چرا من فکر میکنم شوهرت از طرف مادرش تحت فشاره ؟
رفتارش به خاطر مادرشه نه که اخلاق خودش باشه
عزیزم شما تاپیک زدی که مشکلت حل بشه نه اینکه همه تاییدت کنن
اگه نظر من باشه میگم کارت فوق العاده زشت بوده و اوج بی سیاستی ،،،،
یه کلمه میگفتی مامان جان من زنگ زدم به فلانی یه سر میرم مغازه پیشش ،،،،کاری نداری ،،،،خدانگهذار
کسی که نامزد و عقد هست نباید از الان دشمنی و کینه درست کنه ،،،چون دودش تو چشم خودت می‌ره که اینجوری بلاتکلیف میشی!!
اگه عقلت نرسیده ،،،رو آداب اجتماعیت کار کن
اگه خواستی مثلا رو ندی به مادرشوهر که واقعا بی سیاست و ساده هستی
بنظر من یه مدت بی توجهی کن اصلا قهر کن
تا بیاد سمتت الکیم بگو میخوام جدا شم
بذار ترس از دست دادنتو داشته باشه
بعدم این چیزا ارزش نداره سرش دعوا بشه
اینا رسمای قدیم بود اگه زندگیتون خوبه ب کام خودت تلخش نکنید یسریا واقعا قدر نشناسن تو ازین به بعد سعی کن دیگه مداراشو نکنی ک بعد دلت نسوزه حتی میتونی ب رو بگی مدارا نمیکنی ولی در عمل مدارا کنی ولی بی توقع
چون گفتی نمیتونی جدا شی میگم
