چندروز پیش خونشون بودم کلی داستان چید ک فلانی چیکارا کرده چیاگفته
کلی هم ازمادرشوهرم می‌گفت(هردوتاشون خرده شیشه دارن)
بعدش شروع کرد ازمن گفتن ...می‌گفت توخانواده کسی قبولت نداره باید خودتو ثابت کنی جلوشون وایسایی ازخودت دفاع کنی
منم گفتم حرفهای پشت سرم مهم نیس بزار هرچی میخان بگن مگه اونا کین ک باید خودمو بهشون ثابت کنم
قسم خوردم دیگه قطع ارتباط کنم باهاش از بس سمی حرف میزنه
خیر سرم میخام درس بخونم ولی حرف وحدیثای اینا فکرمو مشغول میکنه نمیزاره بخونم
نظر شما چیه
قطع ارتباط کن.بشین سرجات درستو بخون دختر ، دور از حاشیه باش ، گور باباشون ،
بنظرم بهش اهمیت نده معلوم نیس پشت سر خودت چیا بگه
چه غلطا 😢😠
خودت جواب خودتو دادي. قطع رابطه
من اصلا حوصله ادمايي كه خاله زنك هستن رو ندارم
ولش کن
آدم که میخواد درس بخونه فکرای گذشته و آینده و ..همه میان سراغش
ببین، اینجور آدم ها را یک سری تکون و بده و حرف و عوض کن و کار خودت و بکن، والا واسه این چیزها نمیشه قطع رابطه کرد، اما میشه کمتر رفت و امد، کمتر برو پیشش، وقت نکنه برات سخنرانی کنه. تو مهمونی ها دور و بر شوهرت بچرخ، مخت و نخوره
و... کاری را بکن که خودت می خواهی و لوزمی هم نداره به جاری و بقیه توضیح بدی
جواب های مبهم بهش بده، اطلاعات خاص نده، یواش یواش احتمالا بی خیالت بشه
