۱۴ سالشه حرف زدن باهاش نگاری مثل دیوار هست.
دیروز میخواست بیرون رو ببینه رفته رو دسته مبل کلش رو خرد کرده.
نوار بهداشتی رو همین طور الکی پاره میکنه
میگم وسایل نریرز اگه نیریزی جمع کن یا تختت رو تمیز کن میگه جه فایده باید دوباره خراب کنم. اتاق مون مشترکه
حس میکنم دیونه هست انگاری.
حرف زدن باهاش انگاری با یه دیونه حرف میزنی. هیچ عکس علمی نداره. همش تکرا تکرار
هر روز ارزوی مرگ میکنم از دستش کاشکی می مردم خدا کی راحت میشم.