خاطرات شب خواستگاری تون تعریف کنید و اینکه از انتخاب تون راضی هستید یا نه
اومدم که عفس نمیقی بکشم و به در نگاه کنم!👀
بابام برداشت ب خواهر شوهرم گفت چهرتون خیلی اشناست
همسرم گفت حتما سرتون کلاه گزاشته😂
خاستگاری خواهرم بود پدر داماد اسمش عزت بود خواهر کوچیکم دیده که چند شیرینی میخوره داد میزنه عزتتتت چرا همشو میخوری بزار واسه منم بمونه😅😂😂
من و شوهرم با هم هم‌دانشگاهی بودیم وقتی اومد خواستگاری و رفتیم تو اتاق که حرف بزنیم یهو بغلم کرد تو بغل هم که بودیم یهو خواهر زاده اش کوچیکه اومد تو اتاق و ما را دید طفلی یه خنده ای کرد و رفت و تا آخر مراسم تا ما را میدید میخندید
یاد یه تاپیک افتادم، استارتر تو تاپیک گفتن از اسم همسرم «عزت» خوشم نمیاد😬، یه کاربر دیگه گفتن
چرا؟ خوبه که! برو بوسش کن بعد بگو عزت، بردی لذت؟🤣🤣
تا منو دید گفت باید چادری بشی منم لباس معمولی پوشیده بودم و لباسم مشکلی نداشت، بعد گفت من زن داداشو و مامانمم چادرین تو هم بلید چادر بپوشی، نمیدونم خر بود یا خودشو به خریت زده بود چون رن داداشو مامانشم برا خاستگاری اومده بودن و یه تیپ فجیح زده بودن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
48 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
