ی سری رفتم دکتر از اون طرف رفتم خونه مادرم
اونوقت همسرم همکاراش که باهم بودم ظهر گشنشون میشه به خونه ما نزدیک بودن رفته بودن اونجا
حالا خونه که پوکیده بود به کنار
ظرف شور پر از ظرف بود اینم به کنار
ناهار ام کته گوجه بود اینم به کنار
ورداشتهههه بود غذا رو داغ کرده بود ریختهههه بود تو ی سینی بزرگ و خورده بودن 😐😐😐
اونم با ۳ تا قاشق متفاوت
بهش میگم مررررد چرا بشقاب نبردی میگن ی بشقاب ندارن میگه طوری نی 😐