سر این؟
منم بهت بگمچجوری رسیدم به رتبه ۳۰۰ کنکور
با مادربزرگم زندگی میکنم دوتا عمو دارم دیوونه و معتاد
پول کتاب که نداشتم قلم چی بورسیم کرد
کتاب خونه هم نمیذاشتن برم جون عموم توهم میزد که با پسر بیرون میرم خونمونم جا نبود اتاق خودم مامانجون و خواهرم میموندن که راضی نمیشدن چراغا روشن بمونه تا دیر وقت یا سر و صدا نکنن و تلوزیون کم کنن
حموممون تو حیاط بود و سر و صدا نبود اونجا یه موکت پهن کردم یه بخاری برقی و کتابامو برمیداشتم میرفتم تو حموم درس میخوندم حالا بهت بگما مامانجونم سرطانی بود من هفته ای دو روزشو باهاش میرفتم تو بیمارستان درس میخوندم
چیشد شدم رنبه ۳۰۰ هرچند که همه انتظار دو رقمی داشتند هرچند که حق من بیشتر از اینا بود هرجند مه نباید میرفتم فرهنگیان بخاطر هزینه ها فرستادنم فرهنگیان
حالا خودت تصمیم بگیر