مثل همیم شوهرم منم دقیقا همینه
اعتراضم میکنم میگه تو نفهمی من عاقلم
خسته نشدم؟؟ بخدا توان راه رفتنم ندارم
داغونم ولی چیکار کنم یه بچه دارم
۱۰ ساله عروسی کردم هشت سالش همین جوری با جنگ و دعوا گذشت حیف عمر و جونیم
ای کاش جایی بو دست بچمو میگرفتم و بی صدا میرفتم
ولی افسوس