یکی از فامیل های ما نزدیک ۳۵ سالشه خیلی پولداره جوری که یک ویلا شمال داره ۴۰ میلیارد خریده یک خونه ۴ طبقه تهران محله گیشا داره دوتا آپارتمان تو زعفرانیه تو شهر خودمانم انواع خونه ها و زمین و مغازه داره
(همه میدونن گنج پیدا کرد پول کلانی اومد دستش باهاش کارم کرد سرمایه اشو که از گنج به دست آورد گذاشته تو کشاورزی اما در سطح خیلی وسیع و مدرنیته و سرمایه اش چندین برابر شد)
خلاصه این آدم با پولدار شدنم یکذره ام خودشو گم نکرد و تغییر نکرده هنوزم همون آدمه که چند سال پیش بود هنوزم خاکی ،خوش صحبت و خوش برخورد ،اصلا کلاس و پز اینا نمیذاره اصلا هرکسی هم برای کمک بره پیشش دست خالی برنمیگرده
خلاصه این فامیل ما یک رفیق دوران مدرسه داره از زنش از خانواده اش بیشتر دوستش داره همیشه راجبش صحبت میکنه دورش میگرده همیشه هم میگه اولیت زندگیم اون رفیقمه
شوهرم میگه تو ماشین هم مسیر بودیم یک روز ازش دلیلشو پرسیدم بهم گفته ؛
همه میدونن من یهو به پولی رسیدم قبلش هیچی نداشتم مدتی هم بیکار بودم منم آدم تنبلی نبودم به هر دری میزدم برای کار و همه کار میکردم هیچکس تو رویا هم باورش نمیشد من روزی پولدار میشم این برادر و خواهرام این پدر و مادرم که الان همه زندگیشون منم همیشه دور و ور منن
اون زمان که بیکار بودم یا پولی نداشتم مثل موجود اضافه باهام برخورد میکردن یکجوری که همیشه به غرور و شخصیتم برمیخورد همیشه تحقیرم میکردن خردم میکردن و... خلاصه
این زنم که الان شب و روز دورم میگرده دختر عمه منه قبل پولدار شدن ۱۰ بار رفتم خواستگاریش حتی حاضر نمیشد جواب منو بده اونموقع به قول خودش منو اصلا آدم حساب نمیکرد
این فامیل ها که الان چسبیدن به من حتی حاضر نمیشدن جواب سلام منو بدن میگفتن نکنه الان ازمون میخواد براش رو بندازیم بره سرکاری یا جایی
گفته گلایه نیست من دوسشان دارم بخشیدمشان براشون همه کار میکنم و که نمیذارم
اما رفیقم صابر (اسم رفیقشه) از روز اول از بچگیم همینجور بوده تا الان تو بی پولی عصا دستم بوده محرم رازم بوده تکیه گاهم و دلخوشیم تو پولداریمم کوچکترین تغییری نکرده هزار بار امتحانش کردم کوچکترین چشمی به هزار تومان من نداره برای همین اولیت زندگی منه در علایق زندگی من اوله بیشتر از هر ثروت و آدمی چون واقعی ترین آدم زندگیمه