واسه همینه هر وقت میان حتی نمیرم پیششون یه سلام بدم در قفل میکنم میشینم تو اتاق تا برن دختر داییم که دوست دوران بچگیم بود اون وقتایی که باید بود نبود تا باهم پیشرفت کنیم الان اومدنش چه فایده داره
زنداییم زن بیشعور کم عقلیه کارش فقط پز دادنه یه مدت دخترشو تو ۱۵ سالگی ک شوهر داده بود میرفت با مامانم روضه اونجا حلوا شکلات باز شدن بخت جوونها پخش میکردن به مامانم میگفت از این به دخترهای بده شوهر کنن اونوقتا من دانشجو بودم😂 بارها بهش حالی کردم من قصد ازدواج ندارم
اونروز اومده خونمون میخواد پز بده بگه برادرزاده ام وکیله میگه یکی از شما برید منشی بشید آخه منم دانشگاه رفتم عقلمنمیرسه یعنی کجا برم کار کنم کجا نرم من حاضرم بمیرم هیچوقت با فامیل کار نکنم