سلام بچها. خب بگم براتون که من دفتر وکالتی که رفت امد داشتم واسه یک جریانی بعد از چندین ماه مدیر دفتر اونجا بهم ابراز علاقه کرد و خب قصدشم جدی بود ولی به دلایلی از هم فاصله گرفتیم اول یه دعوای شدید کردیم انفالو و بلاک ولی بعدش دوباره همو فالو کردیمو اینا. الان سه ماهی میگذره ولی انگار هیچکدوم غرورمون اجازه نمیده پا پیش بزاریم.
حالا از رفتاراش بگم چون من هنوز به اون دفتر رفت امد دارم اونم اونجاست 😂
هر وقت میرم دفتر واسم چای میریزه و شکلات میاره
چون واسه دیدن وکیل باید با منشی هماهنگ کنی این متوجه میشه که منشی یادداشت کرده من میخوام فردا برم و دقیقا هر وقت میرم لباس و کفشی که من براش خریدم میپوشه در صورتی که من بارها اتفاقی دیدمش و اونا تنش نبوده🤣
هر چند روزی یکبار محتواهای مختلف تولد اعضای خانوادش، حال خرابی و.... استوری میزاره و منو میزاره کلوز فرند😂😂
چون این اقا اونجا کار آموزه اول که باهم دعوا کردیم گفت من هیچ کاری به این پرونده ندارم اما الان یکسره خودش دنباله کاراست 😛لایحه بزنه، دادگاه بره، ثبت بره.. 🤣
و تیر خلاص پریشب بود که من ساعت هشت نیم از دانشگاه برگشتم وکیلم زنگ زد سریع برسون خودتو دفتر کار دارم رفتم دیدم عه اونم هست ینی فقط خودشون دوتا بودن. بعد که کارم تموم شد یه مراجع دیگه واسه وکیله اومد من نشستم که اسنپ بگیرم گفت نمیخواد بگیری من میرسونمت خودم گفتم نمیخواد گفت لازم نکرده این موقع با اسنپ بری منو میگی😂😂هیچی دیگه رسوندم چون حس بدی داشتم عقب بشینم جلو نشستم و وقتی هم رسیدیم منتظر موند من کلیدو در بیارم باز کنم برم تو بعدش بره🥺🤣
ذوقی شدم گفتم براتون تعریف کنم
