2733
2739
عنوان

📝خیال تو ...!

82 بازدید | 0 پست

چشمانم را میبندم ،

چهره دلنشینت پشت پلک هایم نقش میبندد!

انقدر زیبایی که گویی گوشه ای از وجود خداوند هستی ...!

به چشم هایت خیره میشوم ، با هر بار پلک زدنت دنیای من زیر و رو میشود 

ارامش در ان موج میزند 

در همان هنگام که غرق در چشم هایت یا بهتر است بگویم غرق در نقاشی خدا شده ام 

صدای خنده ات به گوشم میرسد ...

ارام ارام چشم هایم را پایین تر می اورم و خیره به لبهایت میشوم 

با کمی تکان خوردنش ،قلب من هم تکان میخورد 

بیقرار خود را به سینه ام میکوبد 

مدام این جمله در دلم تکرار میشود مگر میشود این همه زیبایی و دلنشینی در یک فرد جمع شود ؟؟؟

راستی نگفتی خدا چند ساعت یا چند روز را برای کشیدن تو وقت گذاشت ؟؟!

من چرا از خیره شدن به تو سیر نمیشوم ؟؟

چرا تکرار نشدنی هستی ؟!

دستم را بر گونه هایت میکشم ،و این ارامش است که به وجود من تزریق میشود 

نمیدانم چرا نمیتوانم حرف بزنم یعنی زبانم بند امده یا میخواهم از نهایت زمان برای دیدنت استفاده کنم ؟؟؟!

هرچه هست لحظات شیرینی است

کاش همین الان زمان را متوقف میکردم و تو برایم تا ابد حرف میزدی 

گفته بودم که صدایت تمام وجود من است ؟!

دستم را زیر چانه ام میزدم و حتی پلک نمیزدم و برایم از همه چیز حرف میزدی ،....

دلم اغوش گرمت را میخواهد‌ ،زندانی از جنس دستان تو که تا ابد دورم حلقه شوند 

و چه زندان خواستنیی..)))


در یک آن چشمانم باز میشود 

پس کجاست ؟؟؟

یعنی باز هم خیال بود!!!!!!

دستم را بر گونه هایم میکشم از همیشه خیس تر اند 

چشم هایم میبارند و این تداعی یک غم بزرگ در دل کوچک من است 

هق هق هایم بلند شده 

من چیز زیادی خواسته بودم جز یک ( او) ...؟!

با آرزوی دیدنش چشمانم را میبندم و با دست هایم خودم را بغل میگیرم من در تمنای او هستم حتی در خواب امشب ،.....:)))



🙄فرد خاصی مورد نظرم نیست همینجوری بداهه خواستم بنویسم 

 🖊me( سین خاتون) 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687