2777
2789

یه خونواده کم جمعیت و قشر ضعیف

از کوچیکی بین جنگ و دوا های مامانو بابام بزرگ شدم

ن خونواده پدری ن مادری هیچ کدوم ما رو دوسنداشتن و بمن میگفتن اضافی .بابام همش خمار و تو کمپا بود دست بزن بد دهن بد رفتار .تو این وضعیت بزرگ شدمو بد چند وقت مادرو پدرم جدا شدن فقط تو مدرسه چنتا دوست داشتم و خونوادهاشون ب بچهاشون گفتن که دیگه با من نگردن چون گناه  من اینه بچه طلاقم ،بدتر گوشه گیرو کم حرف شدم

بد چند سال باز مادرم برگشت اما بازم دوا ها بود

از همه جا ترکیده مظلوم   

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

بابام مارو مینداخت بیرون

خیلی روزا زیر بارون وقتی مینداختنم بیرون گریه میکردم روز شب کارم فقط گریه بود

خیلی تنها بودم خیلی تو سری خور شدم بی عرضه شدم

درسمو نمیخوندم انگیزه ای نداشتم

خواستگارای خوبی داشتم تا میفهمیدن خونوادم چجورن میرفتنو پشت سرشونم نگاه نمیکردن



بد چندسال یکی از اشناهای یکی از اقواممون اومد خواستگاریم

از همه جا ترکیده مظلوم   
2803

شغل ،خونه و ماشین داشت ۱۲سال اختلاف سنیمون یکی دوهفته نامزد بودیم و بد عقد کردیم

اوایل شوهرم خیلی دوسم داشت خیلی هوامو داشت

منم رو ابرا بودم گفتم انقد سختی کشیدم خدا اینو فرستاده جبران اون تلخیا شه،همش بزور میگفت بهت پول بدم شماره کارت بده .جایی میرفتیم همش میگفت لباس بگیر کفش فلان منو میبرد سفر .بهترین غذا و خوراکیارو برام میگرفت کلی بهم ابراز محبت میکرد  من غرق در خوشبختی بودم ..

از همه جا ترکیده مظلوم   
2804

همسایه و فامیل همه بهم حسادت میکردن که چرا تو دختر یه معتاد و فقیر همچین بختی گیرت اومده 

با خونوادش سفر بودیم منم رفتم یکم ارایش کنم بد بیام
منتظر بودم بقیه برن استراحت کنن ما هم بریم پیش هم ارایش کردم لباسمو عوض کردم  وقتی رفتم تو اتاق پیشش خودشو زد ب خواب بد چند ساعت بیدار شد رفت بیرون بد یه رب امد اتاق بد کلی اخمو تخم گفت دیر اومدی با اینکه کارم فقط ۱۰دقیقه طول کشید
بد منم خواستم برم بیرون دستمو کشید انداختم رو تخت و بغلم کرد گفت ببخشید من زیاده روی کردم
من میخواستم بلند شم اما اون عصبی شدو لباسامو ......
وقتی کارشو کرد منو انداخت کنار درست مثل یه اشغال
من انقد گریه کردم گفتم منو ببر دکتر
اون همش میگفت خفه شو خودتو جمو جور کن تا کسی نیومده ببینه ابروم بره (ابروی خودش)


از همه جا ترکیده مظلوم   
2805

من هی گریه و زاری میترسیدم از خونوادم از اینکه چی بشه بدش ترس داشتم

اونم همش دستشو بالا میبرد که منو بزنه ب خونوادم گفت امانته دستم دخترتون ،

من اون روزا برام جهنم بود عفونت گرفته بودم سوزش ادرار دل درد  سر گیجه  رنگو روم مثل روح بود

گذشتو گذشت عروسی فامیل نزدیکمون بود گفتم لباس ندارم میگیری برام اول گفت باش بد گفت پول ندارم

مادرش تنها بود اما دخترش نزدیکش بود و میومد پیشش

ب من میگفت عروسی نرو بمون پیش مادرم منم نموندم کلی دوام کرد عروسی زهرم شد

از همه جا ترکیده مظلوم   
2801
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز