یکی از دوستام همیشه از دست رفتارای زن داداشش ناراحت بود، میگفت داداشمو اذیت میکنه، بدرفتاری میکنه، خلاصه خیلی غصه داداششو میخورد، یه مدت دیدم اصلا پیداش نیست
خیلی اتفاقی تو مسجد دیدمش خییییلی ناراحت بود و گریه میکرد، ازش که پرسیدم گفت زن داداشم با یه مردی به داداشم خیانت میکرده، با همدستیِ اون مرده داداشمو کشتن بعدم تیکه تیکش کردن
اول اون مرده رو پلیس گرفته، مرده اعتراف کرده و زن داداشه رو لو داده
الان زن داداشه به خیانت و قتل اعتراف کرده
انقد حالم بده و انقد شوکه هستم دارم دیوونه میشم
وای مگه این چیزا تو واقعیتم هست؟
خدایا باورم نمیشه